درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش امدین امیدوارم بازدید خوبی داشته باشین.
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان
تحقیق و مقاله
webloglovely11@yahoo.com




دومين فرزند برومند حضرت علي و(1) در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت فاطمه ، که درود خدا بر ايشان باد، در خانه وحي و ولايت چشم به جهان گشود.

چون خبر ولادتش به پيامبر گرامي اسلام (ص ) رسيد، به خانه حضرت علي (ع ) و فاطمه را فرمود تا کودکش را بياورد. اسما او را در پارچه اي سپيد (2) (س ) آمد و اسما پيچيد و خدمت رسول اکرم (ص ) برد، آن گرامي به گوش راست او اذان و به گوش چپ (3) او اقامه گفت . به روزهاي اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش ، امين وحي الهي ، جبرئيل ، فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اي رسول خدا، اين نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبير) چون علي براي تو بسان هارون (5) که به عربي (حسين ) خوانده مي شود نام بگذار. (4)براي  موسي بن عمران است ، جز آن که تو خاتم پيغمبران هستي .
 

و به اين ترتيب نام پرعظمت "حسين " از جانب پروردگار، براي دومين فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد. به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندي را براي  کشت ، و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موي سر او (6) فرزندش به عنوان عقيقه (7) نقره صدقه داد.
 

 

حسين (ع ) و پيامبر (ص )

 

از ولادت حسين بن علي (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفي که پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز مي داشت ، به بزرگواري  و مقام شامخ پيشواي سوم آگاه شدند. سلمان فارسي مي گويد: ديدم که رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوي  خويش نهاده او را مي بوسيد و مي فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگواراني ، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستي ، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاي خدايي که نه نفرند و خاتم ايشان ، (8) قائم ايشان (امام زمان "عج ") مي باشد.
انس بن مالک روايت مي کند: وقتي از پيامبر پرسيدند کدام يک از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي داري ، فرمود:

 

بارها رسول گرامي حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه مي فشرد و (9) حسن و حسين را، (10) آنان را مي بوييد و مي بوسيد. ابوهريره که از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است ، در عين حال اعتراف مي کند که : "رسول اکرم را ديدم که حسن و حسين را بر شانه هاي  خويش نشانده بود و به سوي ما مي آمد، وقتي به ما رسيد فرمود هر کس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست (11) داشته ، و هر که با آنان دشمني ورزد با من دشمني نموده است .
عالي ترين ، صميمي ترين و گوياترين رابطه معنوي و ملکوتي بين پيامبر و حسين را مي توان در اين جمله رسول گرامي  اسلام (ص ) خواند که فرمود: "حسين از من و من از (12) حسينم

 

حسين (ع ) با پدر

 

شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپري شد، و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم ازجهان فروبست و به لقاي پروردگار شتافت ، مدت سي سال با پدر زيست . پدري که جز به انصاف حکم نکرد، و جز به طهارت و بندگي  نگذرانيد، جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيافت . پدري که در زمان حکومتش لحظه اي او را آرام نگذاشتند،همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند. در تمام اين مدت ، با دل و جان از اوامر پدر اطاعت مي کرد، و در چند سالي که حضرت علي (ع ) متصدي خلافت ظاهري شد، حضرت حسين (ع ) در راه پيشبرد اهداف اسلامي ، مانند يک سرباز فداکار همچون برادر بزرگوارش مي کوشيد، و در جنگهاي  "جمل "، "صفين " و "نهروان " شرکت و به اين ترتيب ، از پدرش اميرالمؤمنين (ع ) و دين خدا حمايت کرد و (13) داشت . حتي گاهي در حضور جمعيت به غاصبين خلافت اعتراض مي کرد.
در زمان حکومت عمر، امام حسين (ع ) وارد مسجد شد، خليفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده کرد که سخن مي گفت . بلادرنگ از منبر بالا رفت و فرياد زد: "از منبر (14) پدرم فرود آي ....


 

امام حسين (ع ) با برادر

 

پس از شهادت حضرت علي (ع )، به فرموده رسول خدا (ص ) و وصيت اميرالمؤمنين (ع )مامت و رهبري شيعيان به حسن بن علي (ع )، فرزند بزرگ اميرالمؤمنين (ع )، منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامين پيشوايشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسين (ع ) که دست پرورد وحي محمدي و ولايت علوي بود، همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتي بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ ، امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاويه صلح کند و آن همه ناراحتيها را تحمل نمايد، امام حسين (ع ) شريک رنجهاي برادر بود و چون مي دانست که اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين معاويه ، در حضور امام حسن (ع ) وامام حسين (ع ) دهان آلوده اش را به بدگويي  نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان (ع ) گشود، امام حسين (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوي  معاويه بشکند و سزاي ناهنجاريش را به کنارش بگذارد، ولي امام حسن (ع ) او را به سکوت و خاموشي فراخواند، امام حسين (ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت ، آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه (15) برآمد، و با بياني رسا و کوبنده خاموشش ساخت .


 

امام حسين (ع ) در زمان معاويه

چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنيا رحلت فرمود، به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن علي (ع ) امامت و رهبري شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبري جامعه گرديد. امام حسين (ع ) مي ديد که معاويه با اتکا به قدرت اسلام ، بر اريکه حکومت اسلام به ناحق تکيه زده ، سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامي  و قوانين خداوند است ، و از اين حکومت پوشالي مخرب به سختي رنج مي برد، ولي نمي توانست دستي فراز آورد و قدرتي فراهم کند تا او را از جايگاه حکومت اسلامي پايين بکشد، چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعي مشابه او داشت .
امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشکار سازد و به سازندگي قدرت بپردازد، پيش از هر جنبش و حرکت مفيدي به قتلش مي رساند، ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پيشه ساخت که اگر برمي خاست ، پيش از اقدام به دسيسه کشته مي شد، و از اين کشته شدن هيچ نتيجه اي گرفته نمي شد.
 

بنابراين تا معاويه زنده بود، چون برادر زيست و علم مخالفتهاي بزرگ نيفراخت ، جز آن که گاهي محيط و حرکات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم را به آينده نزديک اميدوار مي ساخت که اقدام مؤثري خواهد نمود. و در تمام طول مدتي  که معاويه از مردم براي ولايت عهدي يزيد، بيعت مي گرفت ، حسين به شدت با او مخالفت کرد، و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و ولي عهدي او را نپذيرفت و حتي گاهي  (16) سخناني  تند به معاويه گفت و يا نامه اي کوبنده براي او نوشت .
معاويه هم در بيعت گرفتن براي يزيد، به او اصراري نکرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...


 

قيام حسيني

يزيد پس از معاويه بر تخت حکومت اسلامي تکيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند،و براي اين که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت کند، مصمم شد براي نامداران و شخصيتهاي اسلامي پيامي بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور، نامه اي به حاکم مدينه نوشت و در آن يادآور شد که براي من از حسين (ع ) بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان . حاکم اين خبر را به امام حسين (ع ) رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود:
"انا لله و انا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل (17) يزيد آن گاه که افرادي چون يزيد، (شراب خوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاک که حتي  ظاهر اسلام را هم مراعات نمي کند) بر مسند حکومت اسلامي بنشيند، بايد فاتحه اسلام را خواند. (زيرا اين گونه زمامدارها با نيروي اسلام و به نام اسلام ، اسلام را از بين مي برند.)
امام حسين (ع ) مي دانست اينک که حکومت يزيد را به رسميت نشناخته است ، اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانند، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفي از مدينه به سوي مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه ، همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد، در بين مردم مکه و مدينه انتشار يافت ، و اين خبر تا به کوفه هم رسيد. کوفيان از امام حسين (ع ) که در مکه بسر مي برد دعوت کردند تا به سوي آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل ، پسر عموي خويش را به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفي را از نزديک ببيند و برايش بنويسد. مسلم به کوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اي روبرو شد، هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت کردند، و مسلم هم نامه اي  به امام حسين (ع ) نگاشت و حرکت فوري امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسين (ع ) کوفيان را به خوبي مي شناخت ، و بي وفايي  و بي ديني شان را در زمان حکومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد کرد، و ليکن براي اتمام حجت و اجراي اوامر پروردگار تصميم گرفت که به سوي کوفه حرکت کند.
با اين حال تا هشتم ذي حجه ، يعني روزي  که همه مردم مکه عازم رفتن به "مني " بودند و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مکه (18) برساند، آن حضرت در مکه ماند و در چنين روزي با اهل بيت و ياران خود، از مکه به طرف عراق خارج شد و با اين کار هم به وظيفه خويش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پيغمبر امت ، يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نکرده ، بلکه عليه او قيام کرده است .
يزيد که حرکت مسلم را به سوي کوفه دريافته و از بيعت کوفيان با او آگاه شده بود، ابن زياد را (که از پليدترين ياران يزيد و از کثيفترين طرفداران حکومت بني اميه بود) به کوفه فرستاد. ابن زياد از ضعف ايمان و دورويي و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهديد ارعاب ، آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت ، و مسلم به تنهايي با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت ، و پس از جنگي دلاورانه و شگفت ، با شجاعت شهيد شد.
(سلام خدا بر او باد). و ابن زياد جامعه دورو و خيانتکار و بي ايمان کوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت ، و کار به جايي رسيد که عده اي از همان کساني که براي امام (ع ) دعوت نامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسين (ع ) از همان شبي که از مدينه بيرون آمد، و در تمام مدتي که در مکه اقامت گزيد، و در طول راه مکه به کربلا، تا هنگام شهادت ، گاهي به اشاره ، گاهي به اعلان مي داشت که : "مقصود من از حرکت ، رسوا ساختن حکومت ضد اسلامي يزيد و صراحت ، برپاداشتن امر به معروف و نهي از منکر و ايستادگي در برابر ظلم و ستمگري است و جز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدي هدفي ندارم .
و اين مأموريتي بود که خداوند به او واگذار نموده بود، حتي اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيري خانواده اش اتمام پذيرد. رسول گرامي (ص ) و اميرمؤمنان (ع) و حسن بن علي (ع ) پيشوايان پيشين اسلام ، شهادت امام حسين (ع ) را بارها بيان فرموده بودند. حتي در هنگام ولادت امام حسين (ع )، و خود امام حسين (ع ) به (19) رسول گرانمايه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود.
علم امامت مي دانست که آخر اين سفر به شهادتش مي انجامد، ولي او کسي نبود که در برابر دستور آسماني  و فرمان خدا براي جان خود ارزشي قائل باشد، يا از اسارت خانواده اش واهمه اي  به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را کرامت و شهادت را سعادت مي پنداشت . (سلام ابدي خدا بر او باد) .
خبر "شهادت حسين (ع ) در کربلا" به قدري در اجتماع اسلامي مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته ، از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن علي (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدينسان حرکت امام حسين (ع ) با آن درگيريها و ناراحتيها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشديد کرد. بويژه که خود در طول راه مي فرمود: "من کان باذلا فينا مهجته (20) و موطنا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا.
هر کس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد، همراه ما بيايد. و لذا در بعضي از دوستان اين توهم پيش آمد که حضرتش را از اين سفر منصرف سازند.
غافل از اين که فرزند علي  بن ابي طالب (ع ) امام و جانشين پيامبر، و از ديگران به وظيفه خويش آگاهتر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد کشيد.
باري امام حسين (ع ) با همه اين افکار و نظريه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خويش ادامه داد، و کوچکترين خللي در تصميمش راه نيافت .
 

سرانجام ، رفت ، و شهادت را دريافت . نه خود تنها، بلکه با اصحاب و فرزندان که هر يک ستاره اي درخشان در افق اسلام بودند، رفتند و کشته شدند، و خونهايشان شنهاي گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد يزيد (باقي مانده بسترهاي  گناه آلود خاندان اميه ) جانشين رسول خدا نيست ، و اساسا اسلام از بني اميه و بني اميه از اسلام جداست .
راستي هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرين حسين (ع ) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خليفه پيغمبر (ص ) مي دانستند، و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوترانيهاي او و عمالش را مي شنيدند، چقدر از اسلام متنفر مي شدند، زيرا اسلامي که خليفه پيغمبرش يزيد باشد، به راستي نيز تنفرآور است ... و خاندان پاک حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت را به گوش مردم برسانند. و شنيديم و خوانديم که در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نکبت بار يزيد، هماره و همه جا دهان گشودند و فرياد زدند، و پرده زيباي  فريب را از چهره زشت و جنايتکار جيره خواران بني اميه برداشتند و ثابت کردند که يزيد سگ باز وشرابخوار است ، هرگز لياقت خلافت ندارد و اين اريکه اي که او بر آن تکيه زده جايگاه او نيست . سخنانشان رسالت شهادت حسيني را تکميل کرد، طوفاني  در جانها برانگيختند، چنان که نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستي و رذالت و دناءت گرديد و همه آرزوهاي طلايي و شيطانيش چون نقش بر آب گشت . نگرشي  ژرف مي خواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يافت .
از همان اوان شهادتش تا کنون ، دوستان و شيعيانش ، و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج مي گذارند، همه ساله سالروز به خون غلتيدنش را، سالروز قيام و شهادتش را با سياه پوشي  و عزاداري محترم مي شمارند، و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز مي دارند. پيشوايان مآل انديش و معصوم ما، هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنايتي خاص داشتند.

غير از اين که خود به زيارت مرقدش مي شتافتند و عزايش را بر پا مي داشتند، در فضيلت عزاداري و محزون بودن براي آن بزرگوار، گفتارهاي متعددي ايراد فرموده اند. ابوعماره گويد: "روزي به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسيدم ، فرمود اشعاري در سوگواري حسين براي ما بخوان . وقتي شروع به خواندن نمودم صداي گريه حضرت برخاست ، من مي خواندم و آن عزيز مي گريست ، چندان که صداي گريه از خانه برخاست .
بعد از آن که اشعار را تمام کردم ، امام (ع ) در فضليت و ثواب مرثيه و گرياندن مردم بر امام (21) حسين (ع ) مطالبي بيان فرمود و نيز از آن جناب است که فرمود: "گريستن و بي تابي کردن در هيچ مصيبتي شايسته (22) نيست مگر در مصيبت حسين بن علي ، که ثواب و جزايي گرانمايه دارد.
باقرالعلوم ، امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم که يکي از اصحاب بزرگ او است فرمود: "به شيعيان ما بگوييد که به زيارت مرقد حسين بروند، زيرا بر هر شخص باايماني که (23) به امامت ما معترف است ، زيارت قبر اباعبدالله لازم مي باشد.
امام صادق (ع ) مي فرمايد: "ان زيارة الحسين عليه السلام افضل ما يکون من الاعمال . (24) همانا زيارت حسين (ع ) از هر عمل پسنديده اي ارزش و فضيلتش بيشتر است .
 

زيرا که اين زيارت در حقيقت مدرسه بزرگ و عظيم است که به جهانيان درس ايمان و عمل صالح مي دهد و گويي  روح را به سوي ملکوت خوبيها و پاکدامنيها و فداکاريها پرواز مي دهد. هر چند عزاداري و گريه بر مصايب حسين بن علي (ع )، و مشرف شدن به زيارت قبرش و بازنماياندن تاريخ پرشکوه و حماسه ساز کربلايش ارزش و معياري والا دارد، لکن بايد دانست که نبايد تنها به اين زيارتها و گريه ها و غم گساريدن اکتفا کرد، بلکه همه اين تظاهرات ، فلسفه دين داري ، فداکاري و حمايت از قوانين آسماني را به ما گوشزد مي نمايد، و هدف هم جز اين نيست ، و نياز بزرگ ما از درگاه حسيني آموختن انسانيت و خالي بودن دل از هر چه غير از خداست مي باشد، و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضيه بپردازيم ، هدف مقدس حسيني به فراموشي مي گرايد.


 

اخلاق و رفتار امام حسين (ع )

با نگاهي  اجمالي به 56سال زندگي سراسر خداخواهي و خداجويي  حسين (ع )، درمي يابيم که هماره وقت او به پاکدامني  و بندگي و نشر رسالت احمدي و مفاهيم عميقي والاتر از درک و ديد ما گذشته است . اکنون مروري  کوتاه به زواياي زندگاني آن عزيز، که پيش روي ما است :
جنابش به نماز و نيايش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسياري  و حتي در آخرين شب (25) داشت . گاهي در شبانه روز صدها رکعت نماز مي گزاشت .
زندگي دست از نياز و دعا برنداشت ، و خوانده ايم که از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خداي خويش به خلوت بنشيند. و فرمود: "خدا مي داند که من نماز و تلاوت (26) قرآن و دعاي زياد و استغفار را دوست دارم  (27) حضرتش بارها پياده به خانه کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.
ابن اثير در کتاب "اسد الغابة " مي نويسد: "کان الحسين رضي الله عنه فاضلا کثير الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال (28) الخير جميعها. حسين (ع ) بسيار روزه مي گرفت و نماز مي گزارد و به حج مي رفت و صدقه مي داد و همه کارهاي پسنديده را انجام مي داد.
شخصيت حسين بن علي  (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتي با برادرش امام مجتبي (ع ) پياده به کعبه مي رفتند، همه بزرگان و شخصيتهاي اسلامي به (29) احترامشان از مرکب پياده شده ، همراه آنان راه مي پيمودند.
احترامي که جامعه براي  حسين (ع ) قائل بود، بدان جهت بود که او با مردم زندگي  مي کرد - از مردم و معاشرتشان کناره نمي جست - با جان جامعه هماهنگ بود، چونان ديگران از مواهب و مصائب يک اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ايمان بي تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و ياور مردم ساخته بود.
و گرنه ، او نه کاخهاي مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمي بستند، و حرم رسول الله (ص ) را براي او خلوت نمي کردند... اين روايت يک نمونه از اخلاق اجتماعي اوست ، بخوانيم :
 

روزي از محلي عبور مي فرمود، عده اي از فقرا بر عباهاي پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره هاي خشکي  مي خوردند، امام حسين (ع ) مي گذشت که تعارفش کردند و او هم پذيرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بيان داشت : "ان الله لا يحب المتکبرين "، خداوند متکبران را دوست نمي دارد. (30)
پس فرمود: "من دعوت شما را اجابت کردم ، شما هم دعوت مرا اجابت کنيد.

آنها هم دعوت آن حضرت را پذيرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد و بدين ترتيب پذيرايي گرمي  (31) هر چه در خانه موجود است به ضيافتشان بياورند، از آنان به عمل آمد، و نيز درس تواضع و انسان دوستي را با عمل خويش به جامعه آموخت .
شعيب بن عبدالرحمن خزاعي  مي گويد: "چون حسين بن علي (ع ) به شهادت رسيد، بر پشت مبارکش آثار پينه مشاهده کردند، علتش را از امام زين العابدين (ع ) پرسيدند، فرمود اين پينه ها اثر کيسه هاي  غذايي است که پدرم شبها به دوش مي کشيد و به خانه (32) زنهاي  شوهرمرده و کودکان يتيم و فقرا مي رسانيد.
شدت علاقه امام حسين (ع ) را به دفاع از مظلوم و حمايت از ستم ديدگان مي توان در داستان "ارينب وهمسرش عبدالله بن سلام " دريافت ، که اجمال و فشرده اش را در اين جا متذکر مي شويم : يزيد به زمان ولايت عهدي ، با اين که همه نوع وسايل شهوتراني و کام جويي و کامروايي از قبيل پول ، مقام ، کنيزان رقاصه و... در اختيار داشت ، چشم ناپاک و هرزه اش را به بانوي شوهردار عفيفي دوخته بود.
 

پدرش معاويه به جاي اين که در برابر اين رفتار زشت و ننگين عکس العمل کوبنده اي  نشان دهد، با حيله گري  و دروغ پردازي و فريبکاري ، مقدماتي فراهم ساخت تا زن پاکدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلوده پسرش يزيد بکشاند. حسين بن علي (ع ) از قضيه باخبر شد، در برابر اين تصميم زشت ايستاد و نقشه شوم معاويه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از يکي از قوانين اسلام ، زن را به شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدي و تجاوز يزيد را از خانواده مسلمان و پاکيزه اي قطع نمود و با اين کار همت و غيرت الهي اش را نمايان و علاقه مندي خود را به حفظ نواميس جامعه مسلمانان ابراز داشت ، و اين رفتار داستاني شد که در مفاخر آل علي (ع ) و دناءت و ستمگري بني اميه ، براي هميشه در تاريخ به يادگار (33) ماند.
علائلي در کتاب "سمو المعني " مي نويسد:

"ما در تاريخ انسان به مردان بزرگي برخورد مي کنيم که هر کدام در جبهه و جهتي  عظمت و بزرگي خويش را جهان گير ساخته اند، يکي در شجاعت ، ديگري در زهد، آن ديگري در سخاوت ، و... اما شکوه و بزرگي امام حسين (ع ) حجم عظيمي است که ابعاد بي نهايتش هر يک مشخص کننده يک عظمت فراز تاريخ است ، گويا او جامع همه (34) والاييها و فرازمنديها است .
 آري ، مردي که وارث بي کرانگي  نبوت محمدي است ، مردي که وارث عظمت عدل و مروت پدري چون حضرت علي  (ع ) است و وارث جلال و درخشندگي فضيلت مادري چون حضرت فاطمه (س ) است ، چگونه نمونه برتر و والاي عظمت انسان و نشانه آشکار فضيلتهاي خدايي نباشد. درود ما بر او باد که بايد او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهيم .
 

امام حسين (ع ) و حکايت زيستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها نمونه يک بزرگ مرد تاريخ را براي ما مجسم مي سازد، بلکه او با همه خويشتن ، آيينه تمام نماي فضيلتها، بزرگ منشيها، فداکاريها، جان بازيها، خداخواهيها وخداجوييها مي باشد، او به تنهايي  مي تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشريت را ضامن گردد. بودن و رفتنش ، معنويت و فضيلتهاي انسان را ارجمند نمود.




دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:زندگی نامه امام حسین(ع),امام حسین,زندگی نامه, :: 19:12 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

کبد (جگر) اندام مهمی در بدن است که بدون آن ادامه حیات غیرممکن است. پانکراس(لوزالمعده) و کبد، نقش مهمی در هضم و متابولیسم مواد غذایی به‌عهده دارند. کیسه‌ی صفرا نیز اگر چه اندامی مهم است، ولی بدن به‌خوبی خود را با فقدان آن، تطبیق می‌دهد. آگاهی از ساختمان و عملکرد این اندام‌ها بسیار مهم و با ارزش است.

فیزیولوژی و عملکرد کبد:

کبد به وزن تقریبی 1500 گرم، بزرگترین غده‌ی بدن است و دو لوب اصلی، راست و چپ دارد.

کبد از دو منبع خونی تغذیه می شود:

شریان کبدی، که یک سوم خون کبد را تامین می‌کند و از آئورت منشا می‌گیرد، و ورید باب که دو سوم خون کبد را تامین می‌کند و خون گرفته شده از لوله ی گوارش را به آن می‌رساند. مجموعه‌ای از مجاری صفراوی نیز در کبد وجود دارند که صفرا (که منشأ آن سلول های کبدی است) از طریق این مجاری خارج می‌شود.

کبد قادر به تولید مجدد خود می‌باشد. وجود 20- 10 درصد از کل کبد برای ادامه‌ی حیات کافی است؛ ولی با خارج کردن آن از بدن، مرگ در عرض24 ساعت اتفاق می‌افتد. کبد برای انجام بیشتر اعمال متابولیک بدن ضروری بوده و بیش از 500 عمل مختلف را انجام می‌دهد.

کارهای اصلی کبد عبارت‌اند از:

- متابولیسم کربوهیدرات، پروتئین و چربی؛

- ذخیره و فعال کردن ویتامین‌ها و مواد معدنی؛

- تبدیل آمونیاک به اوره؛

- متابولیسم استروئیدها؛

- عمل کردن به‌عنوان یک صافی؛برای محافظت در برابر سیل مواد مضری که به‌ خون سرازیر می‌شوند.

کبد صفرا تولید می‌کند، نمک‌های صفراوی برای هضم و جذب چربی و ویتامین‌های محلول در چربی استفاده می‌شوند و بیلی روبین محصول نهایی انهدام گلبول‌های قرمز، در کبد ترکیب شده و از طریق صفرا دفع می‌شود.

هپاتیت A از طریق خوردن مواد آلوده مثل: آب و غذای آلوده به فاضلاب انتقال می‌یابد.

هپاتیت حاد ویروسی:

این بیماری یک التهاب شایع کبد‌ی است که به وسیله‌ی ویروس‌های هپاتیتE A,B ,C ,D, ایجاد می‌گردد.

هپاتیت A از طریق خوردن مواد آلوده مثل: آب و غذای آلوده به فاضلاب انتقال می‌یابد. بی‌اشتهایی شایع‌ترین علامت آن است. سایر علایم آن شامل تهوع، استفراغ، درد در ناحیه بالایی شکم، و ادرار تیره و زرد می‌باشند. بهبودی معمولاً کامل بوده و عوارض طولانی مدت به ندرت دیده می‌شود.

هپاتیتC ,B می‌توانند به‌صورت مزمن در آمده و افراد مبتلا می توانند ناقل بیماری شوند. این دو نوع بیماری از طریق خون، محصولات خونی، منی و بزاق انتقال می‌یابند. به‌عنوان مثال سوزن آلوده، انتقال خون یا جراحات باز که باعث پاشیده شدن خون به دهان و چشم‌ها می‌گردد، هم‌چنین تماس جنسی، از راه‌های انتقال هستند. هپاتیت مزمن فعال، می‌تواند منجر به سیروز و نارسایی کبدی گردد.

ویروس هپاتیت D برای بقا و انتقال، به ویروسB متکی است. این بیماری می‌‌تواند همزمان با هپاتیت B، ایجاد شود. این بیماری معمولاً به صورت مزمن در می‌آید.

هپاتیت که بیشتر در کشورهای جنوبی، شرقی و مرکزی آسیا، شرقی و غربی آفریقا گزارش شده است از طریق دهانی – مدفوعی انتقال می‌یابد و به نظر می‌آید که آب آلوده در مناطق پرجمعیت ساکن در شرایط غیربهداشتی، می‌تواند منبع عفونت باشد.

هپاتیتE معمولاً به صورت حاد دیده می‌شود.

هپاتیتC ,B می‌توانند به‌صورت مزمن در آمده و افراد مبتلا می توانند ناقل بیماری شوند. این دو نوع بیماری از طریق خون، محصولات خونی، منی و بزاق انتقال می‌یابند.

عوارض عمومی هپاتیت حاد و ویروسی در چهار مرحله ظاهر می‌شوند:

مرحله اول: (پیش عارضه) شامل تب، درد مفاصل، آرتریت، قرمز شدن پوست و ادم می‌باشد.مرحله دوم: که در آن بی قراری، خستگی، درد عضلانی، بی اشتهایی، تهوع و استفراغ، تغییر حس چشایی، و اختلال نسبی در تکلم وجود دارد.مرحله سوم: زردی ظاهر می شود.مرحله آخر یا مرحله بهبودی: زردی و سایر عوارض فروکش می‌کند.

بهبودی کامل در 95 درصد مبتلایان به هپاتیت A و 90 درصد افراد مبتلا به هپاتیت B حاد حاصل می‌گردد،اما فقط 30- 15 درصد افراد مبتلا به هپاتیت C بهبودی کامل می‌یابند. هپاتیت E معمولاً به صورت مزمن در نمی‌آید و نتایج آزمایش‌ها نشان داده که کارکرد کبد، بعد از 6 هفته به حالت عادی برمی‌گردد.

سیروز کبدی:

بیماری مزمن کبدی است که به دلیل افزایش بافت فیبری، ساختمان طبیعی آن نابود می‌شود و می‌تواند در نتیجه‌ی ابتلا به بیماری‌های کبدی مثل هپاتیتB ، بیماری کبد الکلی (بیماری ناشی از مصرف زیاد الکل) و بیماری‌های خود ایمنی باشد.

سیروز، تظاهرات بالینی متعددی دارد که عبارت‌اند از:

- سوء تغذیه

- جمع شدن آب در شکم (آسیت)

- آنسفالوپاتی کبدی

- تغییرات قند خون و...

تغذیه درمانی صحیح می‌تواند در کاهش بروز عوارض موثر باشد، ولی دریافت کافی مواد مغذی به دلیل بی‌اشتهایی، تهوع و فقدان حس چشایی مشکل است.

تعداد وعده‌های غذایی بیشتر و کوچک تر، بهتر از 3 وعده غذایی تحمل می‌شوند. مکمل‌های مایع خوراکی نیز باید دریافت گردد و تغذیه‌ی اضافی هم در بیماران مبتلا به سوء تغذیه و هم‌چنین در افرادی که در معرض خطر عوارض کشنده‌ی بیماری هستند، در نظر گرفته شود.



یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:کبد و بیماری های آن,کب,کبد,جگر,تحقیق و مقاله,, :: 14:24 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

سیمین دانشور (زاده ۸ اردیبهشت سال ۱۳۰۰ خورشیدی در شیراز[۱] - ۱۸ اسفند سال ۱۳۹۰ خورشیدی در تهران) نویسنده و مترجم ایرانی و همسر جلال آل‌احمد بود. وی نخستین زن ایرانی بود که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت.[۲][۳] مهم‌ترین اثر او رمان سووشون است که نثری ساده دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شده است[۴]. سووشون از جمله پرفروش‌ترین آثار ادبیات داستانی در ایران به شمار می‌رود.[۵] دانشور همچنین عضو و نخستین رییس کانون نویسندگان ایران بود.[۶]

دانشور در سال ۱۳۰۰ خورشیدی در شیراز زاده شد. او فرزند محمدعلی دانشور (پزشک) و قمرالسلطنه حکمت (مدیر هنرستان دخترانه و نقاش) بود. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را مدرسه انگلیسی مهرآیین انجام داد و در امتحان نهایی دیپلم شاگرد اول کل کشور شد. سپس برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات فارسی به دانشکده ادبیاتدانشگاه تهران رفت.

دانشور، پس از مرگ پدرش در ۱۳۲۰ خوشیدی، آغاز به مقاله‌نویسی برای رادیو تهران و روزنامه ایران کرد. او از نام مستعار شیرازی بی‌نام استفاده می‌کرد.

در ۱۳۲۷ مجموعه داستان کوتاه آتش خاموش را منتشر کرد[۷] که نخستین مجموعه داستانی است که به قلم زنی ایرانی چاپ شده‌است. تشویق کننده دانشور در داستان‌نویسی فاطمه سیاح، استاد راهنمای وی، و صادق هدایت بودند. او در همین سال، در حالی که در اتوبوس از تهران راهی شیراز بود با جلال آل‌احمد نویسنده و روشنفکر ایرانی آشنا شد[۸] و دو سال بعد با او ازدواج کرد.[۹]

در ۱۳۲۸ با مدرک دکتری ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. عنوان رسالهٔ وی «علم‌الجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم» بود (با راهنمایی سیاح و بدیع‌الزمان فروزانفر).

دانشور در ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد رفت و در آنجا دو سال در رشتهٔ زیبایی‌شناسی تحصیل کرد. وی در این دانشگاه نزد والاس استنگر داستان‌نویسی و نزد فیل پریک نمایش‌نامه‌نویسی آموخت.[۱۰] در این مدت دو داستان کوتاه که دانشور که به زبان انگلیسی نوشته بود در ایالات متحده چاپ شد.

پس از برگشتن به ایران، دکتر دانشور در هنرستان هنرهای زیبا به تدریس پرداخت تا این که در سال ۱۳۳۸ استاد دانشگاه تهران در رشتهٔ باستان‌شناسی و تاریخ هنر شد. اندکی پیش از مرگ آل‌احمد در ۱۳۴۸، رمان سَووشون را منتشر کرد، که از جملهٔ پرفروش‌ترین رمان‌های معاصر است. در ۱۳۵۸ از دانشگاه تهران بازنشسته شد. وی نخستین زن ایرانی است که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت.مهم‌ترین اثر او رمان «سووشون» است که به ۱۷ زبان ترجمه شده و درباره رخدادهای زمان رضاشاه است. این بانوی پیشکسوت داستان‌نویس پس از یک دوره بیماری، در سال ۸۶ کار نوشتن را دوباره از سر گرفت و داستانی با نام «برو به شاه بگو» تالیف کرد که درباره‌ی حضرت علی (ع) و مظلومیت‌های ایشان است.[۱۱] از سیمین دانشور همواره بعنوان یک جریان پیشرو و خالق آثار کم نظیر در ادبیات داستانی ایران نامبرده می‌شود. سیمین دانشور در هجدهم اسفندماه سال ۱۳۹۰ در خانه‌اش در تهران درگذشت.[۱۲]

کتاب‌ها

مجموعه داستان

رمان‌ها

ترجمه‌ها

آثار غیرداستانی

وضعیت آخرین رمان او

مجله ادبی ـ هنری نافه در شماره آبان ۱۳۸۹ خود در گزارشی که علیرضا غلامی با عنوان «در جستجوی کوه سرگردان» نوشته بود برای نخستین بار خبر داد که رمان کوه سرگردان سیمین دانشور مفقود شده‌است.[۱۳]

در این گزارش گفته شد که سیمین دانشور نگارش این رمان را قبل از تیر ۱۳۸۶ یعنی قبل از بیماری تمام کرده‌است. اما بعد از بهبودی نسبی دانشور در پائیز همان سال، ناشر پی می‌برد که رمان کوه سرگردان ناپدید شده‌است. انتشارات خوارزمی دو سال تلاش کرده بود خبر مفقود شدن این رمان در رسانه‌ها درز نکند.

مجله ادبی ـ هنری نافه در گزارش خود گفته‌است این رمان می‌توانست قبل از مرگ علیرضا حیدری، مدیر انتشارات خوارزمی منتشر شود. اما موضوع رمان و حساسیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت به آن و همچنین محافظه‌کاری مدیران انتشارات خوارزمی از علل تأخیر در انتشار آن بوده‌است.

بیماری

۳۰ تیر ۱۳۸۶ خورشیدی دانشور به علت مشکلات حاد تنفسی در بیمارستان پارس بستری شد، نیز شایع شد که وی درگذشته‌است اما این خبر تکذیب شد[۱۴]، او در ۲۲ مرداد۱۳۸۶ با تشخیص تیم پزشکی از بیمارستان پارس مرخص شد.[۱۵]

مرگ

سیمین دانشور پس از یک دوره بیماری آنفلوآنزا[۱۶]، عصر روز ۱۸ اسفند۱۳۹۰ برابر با ۸ مارس۲۰۱۲ درسن ۹۰ سالگی در خانه‌اش در شهر تهران درگذشت.[۱۷] خبرگزاری مهر آدرس محل دفن او را قطعه ۸۸ (هنرمندان)، ردیف ۱۵۰، شماره ۳۱ ذکر کرده‌است.[۱۸]



«میرزا محمد تقی‌خان فراهانی»[۱] (۱۲۳۰–۱۱۸۶) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظمهای ایران در دوره ناصرالدین‌شاه قاجار بود. اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او ادامه یافت. مدت صدارت امیر کبیر ۳۹ ماه (سه سال و سه ماه) بود. وی مؤسس دارُالفُنون بود که برای آموزش دانش و فناوری جدید به فرمان او در تهران تأسیس شد. همچنین انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه از جمله اقدامات وی به‌شمار می‌آید. امیرکبیر پس از این که با توطئه اطرافیان شاه از مقام خود برکنار و به کاشان تبعید شد، در حمام فین به دستور ناصرالدین‌شاه به قتل رسید. پیکر وی در شهر کربلا به خاک سپرده شده‌است.[۲]

بی نینگ انگلیسی که همراه وزیر مختار انگلیس امیر را ملاقات کرده وی را فردی درشت و تنومند و هوشمند توصیف کرده است. بی نینگ می‌نویسد امیر در جوانی اهل کشتی بوده و اندام قوی و درشت وی هم موید همین مطلب است. از پهلوانی امیر اطلاعی در دست نیست اما ورزش زورخانه در زمان وی رایج‌ترین ورزش بود. لباس امیر جبه بود و به منشیانش نیر دستور داده بود جبه به تن کنند. امیر کلاه بلندی بر سر می‌گذاشت و موهای وی بلند و از نوع به اصطلاح پاشنه نخواب بود. وزیر مختار انگلیس در یکی از گزارش‌هایش می‌نویسد پول دوستی که صفت بارز ایرانیان است به هیچ وجه در امیر راهی ندارد. همه وی را فردی مورد اطمینان و غیر قابل فساد می‌دانستند. دکتر پلاک اتریشی می‌نویسد: پولهایی که به امیر می‌دادند و نمی‌گرفت همگی خرج کشتنش شد.[۳]

زندگی‌نامه

کودکی

میرزا تقی فراهانی در سال ۱۱۸۶ در روستای هزاوه (از توابع اراک) متولد شد.[۴] پدر وی کربلایی قربان نام داشت و آشپز قائم مقام فراهانی بود. مادر امیر نیز فاطمه نام داشت و عمری طولانی داشت و مرگ هر دو فرزندش محمد تقی و محمد حسن را دید. وی در خانه قائم مقام تربیت شد و در جوانی توانست سمت منشی‌گری قائم مقام را به دست آورد.[۵]

ازدواج و فرزندان

امیرکبیر دو بار ازدواج کرد. ازدواج اول وی با «جان‌جان‌خانم» دختر حاج شهبازخان بود. حاج شهباز خان عموی امیر کبیر بود. بنابر نوشته دکتر پولاک: امیر در زمان صدارت خود از این زن جدا شده است. «جان جان خانم» حدود سال ۱۲۴۸ در آذربایجان درگذشته است. دومین همسر امیر، یگانه خواهر تنی ناصرالدین‌شاه بود که «ملک‌زاده‌خانم» نام داشت و به «عزت‌الدوله» ملقب بود. او دختر محمد شاه و مهد علیا بود. او در شانزده سالگی به عقد ازدواج امیر در آمد. امیر در این هنگام حدود چهل و سه ساله بوده است. این ازدواج ظاهراً به خواست و اشاره ناصرالدین شاه صورت گرفته است. این معنا از نامه‌ای که امیر به پادشاه نوشته است بر می‌آید: از اول بر خود قبله عالم معلوم است که نمی‌خواستم در این شهر صاحب خانه و عیان شوم. بعد، به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما، این عمل را اقدام کردم.

امیر از نخستین همسر خود «جان جان خانم» که دختر عمویش هم بود، سه فرزند داشت. میرزا احمد خان زاده مشهور به «امیر زاده» و دو دختر که نام یکی از آنها «سلطان خانم» ضبط گردیده است. از عزت الدوله نیز دو دختر داشت که یکی «تاج الملوک خانم» و دیگری «همدم الملوک» خانم نام داشتند.[۶]

دولتمردی و صدارت

نخستین ماموریت سیاسی میرزا تقی خان این بود که پس از قتل گریبایدوف در ایران، از جانب دستگاه دولتی ایران ماموریت یافت تا برای عذرخواهی به عنوان منشی همراه خسرو میرزا به نزد تزار روسیه برود. وی در این سفر در سال ۱۲۴۴ هجری قمری حدود ۲۲ سال داشت. ماموریت دوم وی یک ماموریت تشریفاتی بود که در زمانی که وزیر نظام آذربایجان بود به همراه ناصر الدین میرزای ولی عهد به ایروان رفت تا با تزار روس که به این شهر آمده بود دیدار داشته باشد. نخستین ماموریت سیاسی مهم امیر ریاست هیات نمایندگی ایران در کنفرانس ارزنه الروم در سال ۱۲۵۹ برای حل اختلافات مرزی با دولت عثمانی بود. این ماموریت دو سال به طول انجامید.[۷]

محمد شاه در شب شنبه چهارم سپتامبر ۱۸۴۸ میلادی فوت کرد. کاردار سفارت انگلیس با فرستادن پیکی این خبر را به ناصر الدین میرزا در تبریز رساند. میرزا فضل‌الله نصیرالملک پیشکار ناصر الدین شاه در مهیا نمودن مقدمات حرکت شاه به تهران درماند و میرزا تقی خان مامور به این کار شد.

میرزا تقی با استقراض سی هزار تومان از یک تاجر تبریزی و تدارک نیروی نظامی کافی همراه شاه راهی تهران شد. شاه پس از شش هفته به تهران رسید. میرزا تقی خان برای حفظ شأن شاه جوان از آمدن چند تن از دوستان نزدیک شاه به تهران جلوگیری کرد و دلیل وی این بود که این افراد با ناصر الدین میرزا از کودکی مانوس بوده‌اند و احترام مقام جدید وی را رعایت نخواهند کرد. در این مدت مهد علیا در تهران مشغول هماهنگی با سفارت انگلیس برای به قدرت رساندن افراد مورد نظرش بود و میرزا آقا خان نوری که به قم تبعید شده بود را به تهران فراخواند. میرزا نصرالله صدر الممالک که خود را نامزد اصلی صدارت می‌دانست در منزل حاجی میرزا آقاسی منزل کرده بود و مشغول دسیسه چینی علیه میرزا تقی خان بود. اما شاه که به تهران رسید بلافاصله میرزا تقی خان را به مقام صدارت برگزید و لقب امیر کبیر را به وی اعطا کرد.[۸]

شب شنبه ۲۲ ذیقعده ۱۲۶۴ ناصرالدین شاه بر تخت نشست و امیر نظام را به صدارت اعظمی تعیین کرد. عین فرمان شاه چنین است :

نخستین آشوبی که از طرف مخالفین وی در تهران بر پا شد شورش سربازان آذربایجانی پاسدار ارک در تهران تنها چهار ماه و نیم پس از صدارت وی بود که به تحریک برخی از درباریان انجام شد. در این آشوب دو هزار و پانصد سرباز آشوبگر خانه امیر را محاصره کرده و خواستار عزل وی شدند. روز بعد بین محافظین خانه امیر و سربازان درگیری ایجاد شد که موجب کشته شدن دو تن از محافظین شد. امیر به خانه میرزا آقاخان نوری رفت و فتنه با وساطت چند کس از جمله میرزا ابوالقاسم امام جمعه و عباسقلی خان جوانشیر فرونشست. در این آشوب مردم تهران به حمایت از امیر برخاستند و دکانها را بسته و به مقابله با یاغیان پرداختند[۱۰]

امیر برای انتظام ارتباط با کشورهای دیگر به ویژه اروپاییان اهمیت زیادی قایل بود. وی میرزا محمد علی شیرازی را به وزارت خارجه گماشت و از سفرای خارجی خواست از این پس تمام مکاتباتشان مستقیما با وزیر خارجه باشد و از رجوع مستقیم به شاه یا صدر اعظم خودداری کنند. امیر در لندن و سنت پترزبورگ سفارتخانه دایمی ایجاد کرد. امیر برای افزایش کیفیت ارتباطات خارجی هیاتی از مترجمین ایجاد کرد که میرزا ملکم خان یکی از معروفترین این افراد است.[۱۱]

امیرکبیر در ۲۶ بهمن ۱۲۲۷ (۲۲ ربیع‌الاول ۱۲۶۵ ق) با عزت‌الدوله، خواهر ناصرالدین‌شاه ازدواج کرد.[۱۲]

اقدامات و رخدادها

تأسیس مدرسه دارالفنون

مدرسه دارالفنون در زمان صدارت امیرکبیر، در هفت شعبه تأسیس شد و اولین مدرسهٔ جدید ایران بود. شاهزاده‌های قاجار نخستین دانشجویان دارالفنون بودند. در دارالفنون اصول علمی جدید و دانش‌های مهندسی، پزشکی و فنون به جوانان آموزش داده می‌شد و بسیاری از معلم‌های آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی چون اتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند. پس از برکناری امیرکبیر، با وجود مخالفت‌های میرزا آقاخان نوری، مدرسه کار خود را ادامه داد.[نیازمند منبع].

انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه

اولین شماره روزنامه وقایع اتفاقیه در سال سوم سلطنت ناصرالدین‌شاه قاجار در ۱۸ بهمن ۱۲۲۹ خورشیدی (برابر با ۷ فوریه ۱۸۵۱ میلادی) و به کوشش امیرکبیر منتشر شد. به دستور امیرکبیر اشتراک این روزنامه برای هر یک از افرادی که از دستگاه دولتی بیش از ۲۰۰ تومان حقوق می‌گرفتند اجباری بود. در این روزنامه، اخبار داخلی شامل خبرهای مربوط به دربار، عزل و نصب‌ها، اعطای مقام‌ها، نشان‌ها و امتیازات چاپ می‌شد. در برخی شماره‌ها نیز اخبار رویدادهای شهرهای ایران به چاپ می‌رسید. در بخش اخبار خارجی، اخبار مربوط به کشورهای اروپایی به چاپ می‌رسید. همچنین این روزنامه دارای صفحه حوادث نیز بود.[۱۳] کمتر از یک سال بعد از انتشار اولین شماره، در شماره ۴۹ این روزنامه خبر تحریف‌شده‌ای درباره مرگ امیرکبیر منتشر شد.

رسیدگی به وضع مالیه

امیرکبیر در دوران صدراعظمی خود با رشوه خواری به مبارزه برخاست. او دستور داد دریافتی‌های بی‌حساب و قطع مواجب بی‌جهتی که از دستگاه‌های دولتی می‌گرفتند؛ قطع شود. وی حقوق شاه را کاهش داد و ماهانه به دوهزار تومان رسانید و قرار گذاشت که هر ماه به او کارسازی کنند. وی مواجب بی‌حسابی که حاج میرزا آقاسی برقرار کرده بود، قطع کرد. وی سروسامانی به قوانین مالیاتی داد و صورت عواید و مخارج آن را تعدیل کرد. تیولدارانی که حق دیوان را نمی‌دادند، امیر تیول آن‌ها را ضبط کرد[۱۴].

در دوره صدارت حاجی میرزا آقاسی وضعیت مالی دولت به هم ریخته و خزانه خالی بود. پول های نقد خزانه نصیب عده‌ای خاص از درباریان و روحانیون مستمری بگیر می‌شد و نصیب دیگران براتهای بی اعتبار بود. زمانی که امیر به قدرت رسید حجم این براتهای معوقه بسیار زیاد بود. امیر اطلاعات مالی و مالیاتی را به روز رسانی کرد (اکثر از دفاتر مالیاتی بر اساس اطلاعات زمان کریمخان زند نوشته شده بودند). امیر برخی از مستمری ها را قطع کرد و برخی را کاهش داد. براتهای معوقه را به قیمت پایین تر نقد کرد و دستور داد دیگر چنین براتهای بی اعتباری صادر نشود. امیر حتی دریافتی ناصر الدین شاه را معین نمود.

رقم خالص در آمد کشور در آخرین سال صدارت امیر کبیر نزدیک به سه میلیون تومان بود و بیشترین عایدی مالیاتی نیز مالیات آذربایجان به مقدار ۶۲۰ هزار تومان بود. در همان سال مجموع مخارج دولت در حدود دو میلیون و ششصد هزار تومان بود.[۱۵] او همچنین برای ماموران دولتی حقوق ثابت تعیین کرد.

حذف القاب و عناوین

امیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیان‌های اجتماعی می‌دانست[۱۶] و در نامیدن دیگران به گفتن واژه «جناب» اکتفا می‌کرد، حتی نسبت به مقام صدارت.[نیازمند منبع].

اصلاحات اجتماعی

امیرکبیر، دستور داد که رسم قمه‌کشی و لوطی‌بازی از شهرها و راه‌ها برداشته شود. وی حمل اسلحه سرد و سلاح گرم را ممنوع کرد. وی قاعده بست‌نشینی را لغو کرد. این کار امیرکبیر، مخالفت بسیاری از روحانیون را برانگیخت.[نیازمند منبع]او حقوق زیاد درباری ها و شاهزاده ها را کم کرد.

ایجاد قراولخانه

امیرکبیر دستور داد ۴۰ قراولخانه در نقاط مختلف دارالخلافه (تهران) دایر شود. وی همچنین برای هر قراولخانه، ۱۲ نگهبان تعیین کرد.

اصلاح وضع چاپارخانه دولتی

امیرکبیر به اصلاح وضع چاپارخانه دولتی پرداخت به صورتی‌که آماده حمل و نقل محصولات پستی به اقصی نقاط کشور گردد.

سر و سامان دادن به ارتش

امیرکبیر، مشق و دروس ارتشیان و تسلیحات آن‌ها و برکشیدن صاحب‌منصبان بی‌طرف و نهادن شغل و سمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بی‌فایده در نظام سازمانی را پایه‌گذاری کرد. رسم بخشیدن مناصب بی‌شغل را برانداخت و معیار ترفیع صاحب‌منصبان، شایستگی ایشان گشت.او برای تامین باروت ارتش تعدادی کارگاه تولید باروت در کشور ایجاد کرد از جمله در برغان و روستای ورده او چند بار برای سرکشی به این کارگاه ها به این نقاط سفر کرد.[۱۷] مهمات‌سازی در زمان او رشد کرد و توپریزی و باروتسازی تبریز دوباره رونق گرفت. وضع لباس ارتش مرتب و منظم شد. به دستور وی لباس سربازان از پارچه ایرانی بود.[۱۸]

اصلاحات مذهبی

امیرکبیر، در پی منع قمه‌زنی و اصلاح امور روضه‌خوانی برآمد. وی نسبت به علمای مذهبی با احترام خاصی برخورد می‌کرد، با این حال میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از جمله روحانیونی بود که به شدت به مخالفت با امیرکبیر برخاست و بسیاری از روحانیون دیگر نیز به همراهی با او برخاستند.[۱۹]

فرمان قتل سیدعلی محمد باب

به دستور امیرکبیر، باب که در قلعه چهریق آذربایجان زندانی بود، در تبریز تیرباران شد.[۲۰]

خاموش کردن شورش سالار

سالار والی خراسان که طرفدار تجزیه‌طلبی و جدایی خاک خراسان از ایران بود، در زمان ناصرالدین‌شاه شورش کرد. امیرکبیر، سپاهیانی را به خراسان فرستاد. سرانجام، امیر دستور داد که سالار و همراهانش کشته شوند.[۲۱]

آصف الدوله پدر سالار داماد فتحعلی شاه و دایی محمد شاه بود.آصف الدوله یکی از عوامل شکست ایران در جنگهای ایران روس بود به همین دلیل از صدارت معزول شد. درزمان قایم مقام فراهانی به حکومت خراسان منصوب شد.چند سال پس از کشته شدن قایم مقام پسرش سالار را به جای خود گماشت و به حج رفت اما در بازگشت در بغداد اقامت گزید.آصف الدوله و پسرش همواره مورد حمایت دولت بریتانیا بودند.در سال ۱۲۶۲ و در دوره حکومت محمد شاه سالار سر به طغیان علنی برداشت و با همیاری برخی از خان های خراسان توانست نیروهای حاکم جدید خراسان را شکست دهد. اوضاع خراسان بر همین روال بود که امیر کبیر به قدرت رسید. امیر حمزه میرزا را که از پیش از مرگ محمد شاه برای حکومت به خراسان رفته بود و نتوانسته بود سالار را شکست دهد از خراسان فراخواند و به جای وی سلطان مراد میرزا را با حکم حکومت خراسان و سپاهیان دولتی به خراسان فرستاد.در این زمان کنسول بریتانیا سعی فراوانی برای تثبیت حکومت خراسان برای سالار انجام می داد و سالار توسط نماینده بریتانیا دو نامه چاکرانه برای امیر و شاه فرستاد. اما کوشش وی و نماینده بریتانیا تصمیم امیر را دگرگون نکرد.امیر شرط اطاعت وی را تسلیم خراسان به حاکم منصوب دولت می دانست و دخالت های خارجی را بر نمی تابید.اصف الدوله که در بغداد بود پسرش را به ایستادگی در برابر دولت تشویق می کرد.[۲۲]

در این زمان امیر نور محمد خان قاجار عموی سالار و سلیمان خان افشار را برای مذاکره و تشویق سالار به اطاعت به خراسان فرستاد. در نیشابور سلیمان خان توانست جعفرقلی خان حاکم شهر را قانع کند تا دست از حمایت از سالار بردارد و این کار موقعیت سالار را بسیار تضعیف کرد.در این زمان سالار تلاش امیر در اتمام صلح آمیز ماجرا را ناشی از ناتوانی دولت می دانست و از تسلیم خود داری می کرد.امیر چراغ علی خان کلهر را برای مذاکره با وی به مشهد فرستاد و همزمان سپاهیان دولتی را روانه مشهد نمود.سالار اما شرط اطاعت از دولت مرکزی را حکم حکومت خراسان برای خودش اعلام کرد. چراغ علی خان کلهر وارد مشهد شد و با سالار و روحانیون مشهد وارد مذاکره شد. روحانیون مشهد به حمایت از سالار اصرار داشتند و حتی قصد داشتند چراغ علی خان کلهر را در مشهد به قتل برسانند.چراغ علی خان با حیله از مشهد خارج شد و خود را به اردوی دولتی به فرماندهی سلطان مراد میرزا در خبوشان رساند.سلطان مراد میرزا در این مرحله به دستور امیر سپاه را به سمت مشهد حرکت داد و شهر را محاصره کرد.در این هنگام نمایندگان بریتانیا و روسیه سعی در جلوگیری از حمله به مشهد و نجات سالار داشتند که اصرارها و تهدیدهایشان بر امیر بی اثر بود.از طرفی مردم مشهد که از حکومت سالار ناراضی بودند عباس قلی خان دره جزی و بهادر خان جامی را به نمایندگی نزد امیر فرستادند و نسبت به شاه جدید اظهار اطاعت کردند و از امیر قول گرفتند در موقع اشغال شهر توسط نیروهای دولتی جان و مالشان در امان باشد. امیر قول مساعد داد و به قولش نیز عمل کرد مردم نیز در حمایت از امیر در هنگام حمله سپاه دولت به شهر مجتهد شهر که از حامیان اصلی سالار بود را زندانی کردند.سلطان مراد میرزا مشهد را محاصره کرد و نیروهای دولتی از هرات نیز به کمک وی شتافتند و شهر در ۱۰ جمادی الاولی ۱۲۶۶ ه ق توسط نیروهای دولتی تصرف شد.سلطان مراد میرزا در ازای این پیروزی ملقب به حسام السلطنه شد و بنابر دستور اکید امیر از تجاوز سربازان به مال و جان مردم جلوگیری کرد کاری که در دوره قاجار تا آن هنگام بی نظیر بود. سالار و همدستانش دستگیر شدند و برغم اصرار و حمایت نماینده سیاسی بریتانیا به مجازات رسیدند.[۲۳]

آوردن سیدصالح عرب به ایران

آقاسیدصالح در کربلا با فرستادگان امپراتوری عثمانی روبه‌رو گردید. وی شش روز با عثمانی جنگید تا این که دستگیر شد و سلطان عثمانی به دستگیر کردن وی فرمان داد. امیرکبیر تلاش کرد تا سید را به تهران برگرداند.[۲۴]

سیاست خارجی امیرکبیر

امیرکبیر، دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارت‌خانههای دائمی در لندن و سن‌پترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز؛ تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهای اوست.[۲۵] امیرکبیر در زمینه سیاست خارجی، سیاست معروف به «سیاست موازنهٔ منفی» را در پیش گرفت؛ که بر اساس آن می‌گفت نه به روس امتیاز می‌دهیم، نه به انگلیس و نه به هیج قدرت خارجی دیگر (در مقابل، در نظریه موازنهٔ مثبت، به دادن امتیاز به هر دو طرف قائل می‌شوند).[۲۶]

سیاست موازنهٔ منفی امیرکبیر، تنها یک‌بار خدشه‌دار شد و آن زمانی بود که در جریان حملهٔ ترکمن‌ها در آشوراده، تعدادی سربازان روسی کشته و روس‌ها عزل فرماندار مازندران را خواستار شدند و امیرکبیر به علت فشار روس‌ها، حاکم آنجا را عزل کرد. در این زمان انگلیسی‌ها از این ضعف حکومت مرکزی سود جستند و امتیاز نظارت بر کشتیرانی در جنوب را با ادعای مبارزه با تجارت برده کسب کردند؛ که البته امیرکبیر در این قرارداد این قید را گنجاند که به هنگام نظارت باید ناظران ایرانی حضور داشته‌باشند.[۲۷]

امیرکبیر برای تضعیف قدرت و نفوذ روس و انگلیس در ایران، می‌خواست نگاه فرانسه و در زمانی، آمریکا را به ایران جلب کند؛ لذا یک قرارداد سفارت کنسولگری و یک قرارداد در زمینه کشتیرانی با آمریکا منعقد کرد.[۲۸]

امیرکبیر و روحانیت

رابطهٔ او با روحانیّت خوب بود. روحانی مورد اعتماد امیرکبیر در تهران، شیخ عبدالحسین تهرانی بود که امیر، منصب قضا را در پایتخت به وی سپرد.[۲۹]

ماجرای عزل از صدارت و سپس قتل امیرکبیر

پیش زمینه

پس از مرگ محمدشاه در ۱۴ شهریور ۱۲۲۷ درگذشت، به تخت نشستن ناصرالدین میرزا که در آن زمان در تبریز بود با توجه به دسایس حاج میرزا آقاسی با دشواری‌هایی همراه بود. در آن زمان امیرکبیر، که حدود سی سال بزرگتر از شاه جوان بود، با تدارک شش لشگر پیاده و سواره و توپخانه شاه را با قدرت بر تخت نشانید. در این زمان میرزا تقی خان به مقام امیر نظام ارتقا یافت که به معنای فرماندهی کل قوای نظامی کشور بود. ناصرالدین شاه فردای ورود به پایتخت تاجگذاری کرد و در همان شب امیرنظام را به سمت شخص اول مملکت و صاحب منصب صدارت منصوب نمود. در تمام طول سلطنت قاجار سابقه نداشته است که تمامی امور دیوانی و نظامی به یک نفر سپرده شود. پس از امیرکبیر شاه خود فرماندهی کل قوای نظامی را برعهده گرفت و پس از آقاخان نوری هم با به وجود آمدن چند وزارت‌خانه جهت اداره امور کشور، مقام صدر اعظمی بر انداخته شد.[۳۰]

عزل از مقام صدارت

حضور امیرکبیر در دربار ناصرالدین‌شاه همواره مورد مخالفت تعدادی از نزدیکان شاه از جمله مهد علیا مادر شاه، اعتمادالدوله و میرزا آقاخان نوری قرار داشت؛ چنان که تلاش‌های این عده سرانجام منجر به صدور حکم عزل امیرکبیر از مقام خود گردید. برخی از درباریان که او را مخالف منافع خود می‌دیدند، تهمت زدند که امیرکبیر داعیه سلطنت دارد.[۳۱]

در روز ۲۰ آبان ۱۲۳۰ (دو ماه قبل از روز قتل امیرکبیر) ناصرالدین شاه با ارسال این دستخط، او را از صدارت عزل کرد.

پس از عزل از صدارت

ناصرالدین شاه، بعد از عزل امیرکبیر در محذور عاطفی قرار گرفت. او در روز ۲۴ آبان نامه‌ای به امیرکبیر نوشت و در آن تاکید کرد که خودش تنها قصد دارد برای مدتی عهده‌دار امور کشوری شود و هرگز در امور لشگری قصد دخالت ندارد و نیز حتی یک شاهی بیش آنچه امیرکبیر مقررداشته به مواجب کسی نخواهد افزود. ابن نامه با این جملات آغاز می‌شود:

امیرکبیر پس از دریافت این نامه از شاه درخواست ملاقات کرد تا شاید تصمیم او را تغییر دهد. او همچنین اطرافیان را به بدگویی از خودش متهم نمود. اما شاه ملاقات را به فردای آن روز (که روز انتصاب نوری بود) موکول کرد. شاه به امیرکبیر نوشت:

امیرکبیر دل آزرده از حکم عزلش که حالا دیگر حتمی شده بود و یا به این خاطر که احساسات ناصرالدین شاه را صادقانه نمی‌دانست، مرتکب خطای بزرگی شد و در مراسم سلام شاهانه شرکت نکرد.[۳۴] این امر موجب فوران احساسات شاه و نیز تحریک سوظن او شد. پس از آن از امیرکبیر خواسته شد التزام‌نامه ای را امضا کند که شامل دوازده بند بود از جمله اینکه به مقام امیرنظامی کمال شکرگزاری را داشته باشد و فرمان پادشاه را همانند وحی منزل بپذیرد.[۳۵]

پس از آن نوری شروع به عزل و نصب‌هایی نمود که غالبا از طریق رشوه و تبعیض انجام می‌گرفتند. او در نامه‌ای به شاه نوشت:

این نامه خشم ناصرالدین شاه را برفروخت و چنین پاسخ داد:

پیشنهاد حکمرانی ولایات

پس از دریافت این پاسخ طوفانی، امیرکبیر دانست که رابطه او شاه وارد مرحله دیگری شده است. نوری و درباریان نیز اصرار داشتند که او باید از مقام امیرنظامی کنار گذاشته و به حکمرانی یکی از ولایات منصوب شود.

اول حکومت فارس، بعد اصفهان و سپس قم به امیرکبیر پیشنهاد شد ولی او این پیشنهادات را نپذیرفت. او احساس می‌کرد که اگر از تهران برود جانش در خطر خواهد بود و با توجه به خشم شاه امکان هر اتفاقی وجود دارد. در این زمان امیر مختار انگلستان حاضر به میانجی‌گری شد به گونه‌ای که طرفین توافق کردند اگر امیرکبیر به حکمرانی کاشان برود، جان و مالش محفوظ و تحت حمایت بریتانیا خواهد بود و بدون مزاحمت حکمرانی خواهد کرد.[۳۷]

دخالت امیر مختار روسیه

امیر مختار روسیه وقتی فهمید که امیرکبیر در حال پذیرش میانجیگری بریتانیاست به او پیشنهاد تحت‌الحمایگی بدون قید و شرط امپراطور روسیه را داد. پس از این پیشنهاد بود که امیرکبیر اعلام کرد که حرف شاه را نپذیرفته و به کاشان نخواهد رفت. در اینجا سفارت بریتانیا از قضیه کنار رفت و در مقابل روسیه خانه امیرکبیر که اتفاقا مجاور سفارت بود را جز سفارت اعلام کرد و قزاقان روسی خانه امیرکبیر را که در آن زمان خواهر شاه (همسر امیرکبیر) و نیز مادر شاه در آن حضور داشتند را به محاصره گرفتند.

این وضع نه تنها از نظر سیاسی بلکه از نظر غیرت و صیانت حریم خصوصی اندرون شاهی، خون ناصرالدین شاه را به جوش آورد. نوری حتی ادعا کرد که این امر میرفت که به بلوایی عظیم با دخالت مردم تهران مبدل شود. شاه تصمیم گرفت که خود شخصا با ملازمانش به منزل امیر برود و گردن او را بزند. در این موقعیت وزیر مختار روسیه از موضع خود عقب نشینی کرد و قزاقان منزل امیرکبیر را ترک کردند. سه ساعت بعد از غروب آفتاب امیرکبیر دستگیر و از درون خانه‌اش بیرون برده شد.[۳۸]

خلع از تمام مناصب و تبعید

روز ۳۰ آبان، فردای دستگیری، امیرکبیر از تمامی مناصب خلع شد و دو روز بعد به عنوان یک زندانی به کاشان فرستاده شد. این تبعید ۴۰ روز به طول انجامید. به نگهبانان دستور داده شده بود که با کمال احترام با او رفتار کنند. با این حال همسر وزیر مختار انگلیس که خارج از شهر با کاروان حامل امیر برخورد داشته می‌نویسد که سرنوشت او را به راحتی می‌شد حدس زد.[۳۹] با این وجود، مخالفان امیرکبیر در دربار احتمال می‌دادند که امیرکبیر بار دیگر مورد عنایت شاه قرار گیرد و به قدرت بازگردد.

مرگ

با کوشش فراوان اطرافیان توانستند حکم قتل وی را از ناصرالدین‌شاه بگیرند.

صبح آنروز خبر آوردند که پیکی از تهران خواهد رسید که فرمان وزارت امیر و خلعتی شاه را می آورد.عزت الدوله البته باز هم نگران بود و خبر را باور نداشت. امیر اما به حمام رفت . شاید خبر رسیدن خلعت را باور کرده بود. علی خان فراش که به باغ فین رسید چاپار دولتی را در کنار در حمام دید که منتظر امیر بود که از حمام خارج شود و پاسخ نامه ای را از وی بگیرد. علی خان فراش دست وی را گرفت و با خود به حمام برد که وی زن امیر را از آمدنش مطلع نکند. مامورانش در دیگر حمام را مسدود کردند. امیر با حق نعمتی که بر علی خان داشت پرسید شما چرا مامور اینکار شدید. امیر خواست عزت الدوله را ملاقات کند و نزد وی وصیت کند اما علی خان نپذیرفت.[۴۰]

سرانجام امیرکبیر در روز ۲۰ دی ۱۲۳۰ در حمام فین کاشان به قتل رسید. رگ‌های دست و پاهایش را گشودند و پس از مدتی خون‌ریزی علی خان فراش به میر غضب اشاره‌ای کرد. میرغضب با چکمه به میان دو کتف امیر کوبید. چون امیر به زمین در غلطید دستمالی در گلویش کرد تا جان داد. فراش به سرعت برخاست و گفت دیگر کاری نداریم. وی و همراهانش با اسبان تند رو به تهران بازگشتند.

سال مرگ او، ۱۲۶۸، را به حساب ابجد در یک گفتگو بیان کرده‌اند. اولی می‌پرسد: «کو امیر نظام» و دومی جواب می‌دهد «مردی بزرگ تمام شد»

دفن

کالبد امیر را ابتدا در همان کاشان دفن کردند. به روایت میرزا محمد جعفر خان حقایق نگار خورموجی در کتاب مشهور حقایق‌الخبار ناصری روز بعد از قتل جسدش را در گورستان «پشت مشهد» کاشان به خاک سپردند. چند ماه بعد، به اصرار همسرش عزت‌الدوله کالبدش را به کربلا منتقل کردند و در اتاقی که درب آن به سوی صحن امام حسین باز می‌شد به خاک سپردند.[۴۱]

واکنش‌ها

روزنامه وقایع اتفاقیه سه روز پس از قتل امیرکبیر نوشت:«میرزا تقی خان احوال خوشی ندارد و صورت و پاهایش ورم کرده است». دو روز بعد در خبری کوچک نوشته شد: «میرزا تقی خان که سابقا امیرنظام و شخص اول این دولت بود شب سه‌شنبه در کاشان وفات یافت.»[۴۲]

روسیه و انگلستان به شدت به قتل امیرکبیر اعتراض کردند. وزیر خارجه انگلستان نامه شدیداللحنی نوشت و حتی برای اطمینان از انعکاس درست آن، ترجمه‌اش را در لندن انجام داد. در این نامه آمده است:

وزارت خارجه روسیه نیز نامه اعتراضی را تسلیم مصلحت گزار ایران در سن‌پترزبورگ نمود که نوری را وادار به پاسخ نمود. تزار روسیه همچنین در دیدار سفیر بریتانیا مراتب «خشم و وحشت» خود را از «قتل وزیر فقید شاه» ابراز داشت و سخن موهنی نیز به زبان آورد:[۴۳][۴۴]

موضوع قتل امیرکبیر همچنین در مطبوعات این کشورها به طور گسترده مطرح شد.




با ر الكتريكي:

اندازه بار الكتريكي يك جسم برابر است با مضرب درستي از پايه آن :

اندازه با ر الكتريكي  يك جسم  =  تعداد بار ها  *  بار پايه

    q =   n  *   e 

نكته : n (تعداد بار الكتريكي ) همواره مضرب درستي است از اعداد صحيح مي با شد .يعني n=1,2,3,4,... ( عدد اعشاري يا كسري نمي تواند باشد )

e=(1.6*10-19)

 

روشهاي انتقال بار الكتريكي از يك جسم به جسم ديگر:

1. ما لش
2.تماس
3.القا الكتريكي

 

قانون پايستگي بار الكتريكي :              

بار الكتريكي نه بوجود مي آيد و نه از بين مي رود ، بلكه از يك جسم به جسم ديگر منتقل مي شود .

 

قانون كولن:

 هر گاه دو ذرة باردار  q1و q2 به فاصله r از هم قرار بگيرند نيرويي بر هم وارد مي كنند كه اين نيرو داراي خصوصيات زير است.

الف) با حاصلضرب بارها q2 q1 نسبت مستقيم دارد

ب) با مجذور فاصله(r2) بين دو ذره نسيت وارون دارد

ج) اين نيرو در راستاي خط واصل بين دو بار الكتريكي است

د) طبق قانون سوم نيوتن اين نيروها (F21- = F12)  هم اندازه ولي در خلاف جهت هم هستند. 

ه) اگر بارهاي الكتريكي q1و q2همنام باشند نيروي بين آنها دافعه ميباشد.

و) اگر بارهاي الكتريكي q1و q2ناهمنام باشند نيروي بين آنها جاذبه ميباشد.

ي) اين نيروي كولني به جنس نارساناي دوبار بستگي دارد

فرمول كولن      Ü

 

F: نيروي كولني واحد آن N است

 

K: ضريب ثابت كولن است كه مقدار آن در خلاء ميشود :

 

كه ضريب گذردهي الكتريكي در خلاء  است.

 

 پاسخ به سوال شما

سوال:ضريب گذردهي خلا را كاملا توضيح دهيد. هانيه

جواب:

e0 ضريب ثابت گذر دهي الکتريکي خلا ميباشد.

که از قانون کولن مي توانيم عدد آنرا بدست آوريم:

 

q2و q1: بار الكتريكي بوده و واحد آنها كولن است

 r: فاصله بين دو بار است و احد آن متر مي باشد.

در نتيجه داريم :Ü

نكته      :در محاسبه، علامت بار q1يا q2را نمي گذاريم و با علامت (+) حل مي كنيم

اگر جواب نيرو منفي بدست آمد پس نيرو ربايشي است.

اگر جواب نيرو مثبت بدست آمد پس نيرو رانشي است.

بارهاي همنام يكديگر را مي را نند.

بارهاي ناهمنام يكديگر را مي ربايند.

 تبديل واحدها:

واحدهاي كوچكتر از كولن

ميكرو كولن

*10 –6è

كولن

نانو كولن

*10-9è

كولن

پيكو كولن

*10-12è

كولن

مسئله 1: دو بار الكتريكي مشابه mc 5 به فاصلة 20cm از هم قرار دارند. نيروي الكتريكي كه هر يك از اين دو بار بر هم وارد مي كنند چقدر است؟

 

 

نكته : 5mc   =5*10-6C

نكته : 20 cm=20*10-2m

مسئله 2:

دو بار =4mc q1و 9mc = q2در فاصله  30cm از هم قرار دارند بار مثبت q3 را در چه فاصله‎اي از بار q1قرار دهيم تا برآيند نيروهاي وارد بر بار q3صفر مي شود.

 

 F1=F2

èèèèx=12 cm

 
 نكته          : براي اينكه برآيند نيروهاي بين دو بار صفر شود بايد F1=F2  

 در شكلهاي زير برآيند نيروها راوارد بر بار هاي مورد نظر را ملاحظه مي نماييد .

 

نيروي وارد بر بار q2

بر بار q2، دو نيروي  F1 و  F3 وارد مي شود

 

نيروي وارد بر بار q1

بر بار 1q، دو نيرويي از طرف q2 و q3 وارد مي شود

 

نيروي وارد بر بار q2

بر بار q2، سه نيروي  F1 و F3و F4  وارد مي شود و بعد بين آنها برآيند مي گيريم

 

نيروي وارد بر بار q1

بر بار q1، سه نيروي F2و F3و F4  وارد مي شوند و بعد بين آنها برآيند مي گيريم.

يادآوري:

برآيند نيروها

 اگر نيروها بر هم عمود باشند

 

 

اگر نيروها با هم زاويه a بسازند

اگر نيروها هم جهت باشند.

 

 

اگر نيروها خلاف جهت هم باشند

 

منبع:http://pab.blogfa.com




پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:کولن,قانون کولن,تحقیق و مقاله, :: 10:5 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

انقلاب صنعتی


تغییرات بزرگی که در قرن هجدهم در انگلستان رخ داد به نام انقلاب صنعتی شناخته می شود. اختراعات جدیدی مثل ماشین بخار کالاها را سریعتر و ارزانتر از قبل تولید می کرد. در قرن نوزدهم گسترش صنعت به اروپا و آمریکا رسید. راه آهن سرعت مسافرت را زیاد کرد. مردم زیادی در کارخانه ها کار و در شهرها زندگی می کردند.







1709
م
کارخانه دار بریتانیایی آقای، آبراهام داربی (Abraham Darby) با استفاده از زغال سنگ به جای چوب، روشی را برای تصفیه (استخراج) آهن از سنگ آهن ابداع می کند.

1712

توماس نیوکامن انگلیسی (newcomen Thomas) اولین موتور بخار را برای بیرون کشیدن آب از معادن اختراع می کند.

1764

جیمز هارگریوز (James Hargreaves) نجار و نیز بافنده انگلیسی ماشین نخ ریسی را برای ریسیدن پارچه های پنبه های اختراع می کند.

1769

جیمز وات James watt، مهندس اسکاتلندی، موتور بخار پیشرفته ای را اختراع می کند که قادر است بطور موثری برای راندن ماشین ها بکار رود.

1779

در شهر کل بروگدال coalbrookdale انگلستان اولین پل آهنی ساخته می شود.

1785

ادموند کارت رایت Edmund Cartwright کشیش و مخترع انگلیسی به منظور بافت پارچه پنبه ای، نوعی ماشین بافندگی را معرفی می کند که با استفاده از نیروی محرکه سوختی کار می کند.

1793

الی ویتنگ Eli whitney آمریکایی دستگاهی را برای جدا سازی فیبرهای کتانی از دانه ها و مواد زائد دیگر اختراع می کند.

1825

اولین خط آهن عمومی بین شهرهای استاکتون Stockton و دارلینگتون darlington در شمال انگلستان افتتاح می شودو اولین خط آهن در آمریکا دو سال بعد مورد بهره برداری قرار می گیرد.
کشتی کانادایی رویال ویلیام royal William اولین کشتی بخاری است که اقیانوس اطلس را با نیروی محرکه خود می پیماید.

1856

اختراع کوره آهن بوسیله «بسمر»، تولید انبوه فولاد را ممکن می سازد.

1859

اولین چاه نفت در «تیتو سویل» در ایالت پنسیلوانیا حفر می گردد.


نیروی بخار


ماشینهایی که با نیروی بخار به حرکت در می آمدند، در سالهای نخستین قرن نوزدهم میلادی، در کارخانه ها پدیدار شدند. یک مهندس اسکاتلندی به نام «جیمز نازمیت» چکش بخار را در سال 1839م اختراع کرد. این ماشین پر قدرت، می توانست با دقت فراوان به قطعات فولادی، ضربه وارد کند.

اختراعات مختلف ـ مانند دستگاه نخ ریسی ـ تنها دلیل وقوع انقلاب صنعتی نبودند. این انقلاب همچنین به منبع جدید سوخت برای راه اندازی ماشینهای مختلف احتیاج داشت که این منبع جدید را در زغال سنگ یافتند و برای حمل کالا های تولیدی خود نیز به شبکه حمل و نقل بهتری احتیاج داشتند. در ابتدا، این حمل و نقل توسط کانالهائی صورت می گرفت که کالاهای سنگین را بوسیله نوعی کرجی ( قایق ) حمل می کردند. در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم بود که کانالهایی وسیع ساخته شدند. و بعد از سال 1840 م از خط آهن نیز استفاده به عمل آمد.


راه آهن


انگلستان اولین شبکه راه آهن در سال 1825م افتتاح شد، اما اغلب شبکه راه آهن در دهه 1840 ساخته شد. لکوموتیو بخار باعث ایجاد تحولی در سفر شد. مثلا، در سال 1750 چندین روز طول می کشید تا بتوان از لندن در انگلستان به ادینبورگ در اسکاتلند با سریع ترین وسایل زمینی سفر کرد. در سال 1855 همان سفر با بخار 14 ساعت طول می کشید.



ماشین بخار


اولین ماشین بخار ازقرن هجدهم در انگلستان مورد استفاده قرار گرفت .آب توسط زغال سنگ گرم می شد تا ماشین بخار حرکت کند قبل از ماشین بخار، تمام انرژی برای کار ازنیروی بازوی انسان و حیوانات و یا از باد و رودخانه ها بدست می آمد. گرفتن انرژی نفت قدرت بیشتری به مردم داد و باعث رونق صنعت شد.

پول برای سرمایه گذاری

انقلاب صنعتی همچنین به تولید کنندگان ثروتمند برای سرمایه گذاری و بازارهایی برای فروش کالاها، بستگی داشت. کارخانه داران بریتانیائی تا حدودی به دلیل گسترش امپراتوری در آن سوی آبها واجد هر دوی این شرایط بودند. تا حوالی سالهای 1840، اغلب کارخانه ها پارچه های بافته شده ـ به شکل لباس یا پارچه ـ تولید می کردند. مقادیر انبوه این پارچه های ارزان قیمت بریتانیایی در سرتاسر دنیا و مخصوصا در هندوستان به فروش می رفت. بریتانیائیها قادر بودند تولید خود را به تعداد زیاد افزایش دهند، زیرا که مشتریهای زیادی برای کالاهایشان وجود داشت.


 

 

انقلاب کشاورزی
انقلاب صنعتی بدون انقلاب کشاورزی نمی توانست روی دهد، همانطور که در بریتانیا همزمان با انقلاب صنعتی ، انقلاب در کشاورزی پدیدار شد. روشهای برتر کشاورزی بدین معنا بودند که افراد کمتری قادر به تولید غذای بیشتر بودند . این بدان معنا بود که کارگرانی که در روستاها نیازی به کار آنها نبود، روانه شهرها می شدند چون به کارگران ارزان قیمتی در کارخانه ها نیاز بود . همچنین، غذای کافی برای جمعیت شهری وجود داشت.


ملت قدرتمند


اولین انقلاب صنعتی در بریتانیا بوقوع پیوست، زیرا که این کشور واجد تمامی شرایط لازم نظیر: اختراعات جدید، زغال سنگ، آبراه، پول، بازار مناسب و کشاورزی پیشرفته بود. بریتانیا ثروتمندترین کشور دنیا شد زیرا که اولین انقلاب صنعتی در آنجا روی داد: در سال 1850 نیمی از کشتی های اقیانوس پیمای دنیا، متعلق به بریتانیا و نیز طول راه آهن بریتانیا برابر طول تمامی خطوط آهن در سرتاسر دنیا بود. ولی کشورهای دیگر نظیر آلمان و ایالات متحده که بعدها انقلاب صنعتی در آنها شروع شد، در اواخر دهه 1880میلادی از الحاظ صنعت از بریتانیا جلوتر بودند.


شرایط کار در کارخانه

کارگران کارخانه اغلب 6 روز در هفته و در هرروز 14 ساعت کار می کردند، صاحبان کارخانه ها زنان و کودکان را استخدام می کردند، زیرا مجبور نبودند به اندازه مردان به آنها دستمزد بدهند. کار خسته کننده و کسالت آور و انضباط شدیدی بر کار حاکم بود. همچنین کار با ماشین ها خطرناک بود. خیلی ازکارگران دستها و یا انگشتهایشان را از دست می دادند. به منظور کوشش برای جلوگیری از استثمار کارگران، قوانین کار در کارخانه ها وضع شد.



قوانین کار در کارخانه ها


در سال 1844م مجلس انگلستان، قانون کار در کارخانه را تصویب کرد، این قانون مانع کار کردن کودکان زیر ده سال در کارخانه ها می شد. همچنین قانون کار در معادن هم تصویب شد که مانع کار کردن زنان و کودکان در معادن زیر زمینی می شد. تا قرن نوزدهم، اغلب کشورهای صنعتی قوانین کار کودکان را داشتند. کارگردان، اتحادیه های کارگری را برای مقابله با شرایط بد کاری ایجاد کردند. اما سالها این اتحادیه ها غیر قانونی بودند.




پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:انقلاب صنعتی,تحقیق و مقاله, :: 7:54 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

آثار روحی و روانی نماز

برای اینکه عوامل خارجی نتوانند سلامت بدن را به هم بزنند وسایل دفاعی گوناگونی وجود دارد که شناخته ترین آنها گلبولهای سفید خون است اگر میکروبی به بدن راه یابد گلبولهای سفید نقش مدافع را به خود می گیرند و بیشتر اوقات پیروز می شوند و خطر را دفع می کند اما گاهی نمی توانند چنانکه باید مقاومت کنند و شکست می خورند . اگر فرد در وضعی قرار بگیرد که خود را در معرض خطر یا حادثه بزرگ و غم انگیزی ببیند کاملا طبیعی است که بی اختیار به قدرتی برتر از از از نیروی بشری توجه کند و از آن مدد بخواهد . البته وجود این میل در انسان که به هنگام خطر بروز می کند یکی از دلایل هستی پروردگار نیز میباشد .این پناهجویی بشر به پناهی که نمی داند کجاست و کیست ، خود آیند است و وی را از نامیدی می رهاند و نماز پناه جستن به خداست.اگر این پناهجویی در انسان به قدر کافی مجال بروز نیابد چه بسا که روح وروان شخص بر اثر آفات و عوامل مزاهم چنان ناتوان و دچار اختلال شود که که قوای عقلانیش به حال تعطیل در آید و در صورت شدت بیشتر او را به خود کشی وادارد . ملاحظه می کنید که عملکرد این پناهجویی در پهنه روح و روان  انسان درست مانند گلبولهای سفید در پیکر اوست . ادامه دارد .....

نماز

ارزش و اهمیت نماز «بر هیچ مسلمانی پوشیده نیست.
نماز از ارکان بسیار مهم اسلام است که بپا داشتن آن باعث رضایت و خشنودی خدا می‌گردد.
نماز عامل اتصال و ارتباط بندگان با خداست. رابطه‌ای که نباید هیچگاه گسسته شود و تا آخرین لحظه عمر باید پابرجا بماند.

پیامبر اکرم «صلی ‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم» می‌فرمایند:
«
خداوند نماز را نور چشم» من قرار داده و آنرا محبوب من ساخته است آنطور که گرسنه را بر طعام و تشنه را به آب مشتاق کرده است.
(
از اینهم بالاتر) انسان گرسنه وقتی غذا می‌خورد سیر می‌شود و هنگامیکه تشنه و آب می‌نوشد سیراب می‌گردد ولی من هیچگاه از نماز سیر نمی‌شوم .
و نیز فرمود، «اولین عمل بنده که روز قیامت بدان رسیدگی می‌شود نماز اوست و اگر پذیرفته شد بقیه اعمال او نیز بررسی می‌شود ولی اگر نمازش پذیرفتم نشد به اعمال دیگرش هم وقعی نمی‌نهند.

به جز آنچه که از آیات و احادیث درباره نماز نقل شده، رفتار اولیاء خدا نیز اهمیت و جایگاه آن را بیان می‌کند. نماز جزء برنامه انبیاء بوده است.

حضرت عیسی (علیه‌السلام) در گهواره هم می‌گوید خداوند مرا تا زنده هستم به نماز و زکات سفارش کرده است:
(و اوصانی بالصلوه و الزکوه مادمت حیا)

امام حسین (علیه‌السلام) حتی ظهر روز عاشورا در میدان مبارزه و در برابر تیرهای دشمن هم نماز را رها نکرد.

حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) همسر و کودک خویش را در بیابان‌های داغ مکه، که آن هنگام هیچ آب و گیاهی نداشت، مسکن داد و گفت:
خدایا، تا نماز به پا دارند:
انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع ربنا لیقیموا الصلاه .

پیشوایان معصوم ما، هنگام نماز، رنگ خود را می‌باختند و می‌فرمودند:
وقت ادای امانت الهی و حضور در پیشگاه و درگاه الهی است .

گرچه بعضی نماز را به طمع بهشت یا ترس از عذاب جهنم می‌خوانند، اما امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نماز را نه برای تجارت یا سپری در مقابل آتش، بلکه بخاطر شایستگی خدا برای عبادت، انجام می‌دهد .
نماز سبب آمرزش گناهان و زدودن آثار لغزش‌هاست .

قرآن، پس از دستور به نماز، می‌فرماید:
ان الحسنات یذهبن السیئات..................................................................................................................................در مجموعه عبادات اسلامی، نماز برترین عبادت است که با عنوان عمود و ستون خیمه دین از آن یاد شده است. زیباترین مجموعه ای که خداوند برای ذکر و یاد خود در اختیار بندگان قرار داده: « اقم الصلوه لذکری ».
اگر نماز در درگاه حضرت ربوبی مورد قبول واقع شود، باقی عبادات نیز قبول می‌شود و اگر رد شود، هیچ عملی پذیرفته نخواهد شد: « ان قبلت قبل ما سواها و ان ردّت ردّ ما سواها » و اولین عبادتی است که در روز قیامت مورد سئوال قرار می گیرد.
آری نماز « خیر العمل » است؛ یعنی بهترین کار در مجموعه اعمال صالح است.

حال باید توجه داشت مغز و روح نماز، همان
حضور قلب است.
حضور قلب به معنای توجه به حضور در محضر خداوند و غفلت از ماسوای اوست؛ درک واقعیت آنچه می خوانیم و با خداوند گفت‌وگو می‌کنیم.
و میزان قبول و معیار پذیرش نماز همین است.
اولیاء الهی و معصومین علیهم السلام نمونه های کامل و بی نظیری از حضور قلب را در نمازهای خود به نمایش گذاشته اند.
حضرت زین العابدین علیه السلام نیز در حال نماز آنچنان مستغرق یاد حق و مشاهده جلال و جمال ربوبی می شد که به طور کلی از غیر خدا غافل می‌شد و ابداً به آنچه در اطرافش می‌گذشت، متوجه نبودند.

امام باقر علیه السلام فرمود:
روزی علی بن الحسین علیه السلام نماز می خواند. در این حال، ردا از دوش مبارکش افتاد. اما امام توجهی نکرد تا نماز خود را به پایان رساند.
بعضی از اصحاب راجع به این موضوع از امام پرسیدند. امام پاسخ داد:« وای بر شما، آیا نمی دانید در مقابل چه کسی بودم؟ هر آینه از نماز بندگان، تنها آنچه با قلبشان رو به درگاه خداوند آورده اند، قبول درگاه الهی می شود
گفتند:« پس ما و نمازهایمان نابود و هلاک شده اند
امام فرمود:« خداوند عزّوجل این مسئله را با نوافل جبران می‌کند

امام در موقع نماز به هیچ چیز غیر از نماز مشغول نمی شد و هیچ چیزی نمی شنید.
در کتاب « کشف الغمه » روایت شده است که :
یکی از فرزندان امام سجاد علیه السلام در چاه افتاد. مردم مشغول نجات او شدند، تا بالاخره او را از چاه بیرون آوردند. در تمام این مدت امام مشغول نماز بود. بعد از فراغت از نماز، موضوع را به اطلاعش رساندند. ایشان فرمود:« من ابداً متوجه نشدم! مشغول مناجات با ربّ عظیم بودم

منابع:

·         قرآن کریم می فرماید: *..وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ إِنَّ الصَّلَوةَ تَنهَْی‏ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنکَرِ..[1]و نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمی‏دارد.. و پیامبر (ص) فرموده است که: «الصلوة معراج المؤمننماز معراج مؤمن است»[2]و امیرالمؤمنین (ع) می­فرماید: «الصلاة قربان کل تقینماز تقرب هر پرهیزگار است»[3]و ... با توجه به اخبار و آیات قرآنی، نماز حقیقی آثاری شگرف در رفتار و شخصیت انسان دارد و در رأس اعمال صالحه ای است که به انسان حیات طیبه و واقعی می بخشد و البته چنین ارزشی باید مایه مباهات و افتخار باشد و حقیقت و عمده این اثرات در صورتی است که نماز را با توجه بخواند که هر مقدار توجه به خدا در نماز بیشتر باشد اثرات آن کامل­تر خواهد بود.

·         [1]-سوره عنکبوت، آیه 45 * اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ  إِنَّ الصَّلَوةَ تَنهَْی‏ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنکَرِ  وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبرَُ  وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ * آنچه را از کتاب (آسمانی) به تو وحی شده تلاوت کن، و نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمی‏دارد، و یاد خدا بزرگتر است و خداوند می‏داند شما چه کارهایی انجام می‏دهید!

·         [2]-مستدرک سفینه البحار، ج 6، ص 343.

·         . بسته شدن درهاي زندگي

·         « و من أعرض عن ذکري فان له معيشه ضنکا و نحشره يوم القيامه أعمي » ؛ (1)
هر کس از ياد من روي گردان شود زندگي تنگ ( و سختي ) خواهد داشت و روز قيامت او را نابينا محشور مي کنيم .
گاه مي شود درهاي زندگي به روي انسان به کلي بسته مي شود ، و دست به هر کاري مي زند ، با درهاي بسته رو به رو مي گردد ، و گاهي به عکس به هر جا روي مي آورد خود را در برابر درهاي گشوده مي بيند ، مقدمات هر کار فراهم است و بن بست و گرهي در برابر او نيست ، از اين حال تعبير به وسعت زندگي و از اولي به ضيق يا تنگي معيشت تعبير مي شود ، منظور از « معشيت ضنک » که در آيات بالا آمده نيز همين است .(2)
گاهي تنگي معيشت به خاطر اين نيست که درآمد کمي دارد ، اي بسا پول و درآمدش هنگفت است ، ولي بخل و حرص و آز ، زندگي را بر او تنگ مي کند نه تنها ميل ندارد در خانه اش باز باشد و ديگران از زندگي او استفاده کنند ، بلکه گويي نمي خواهد آن را به روي خويش بگشا


«اسید» (به انگلیسی: Acid) از واژهٔ لاتین acidus به معنای «ترش مزه» آمده‌است. تعاریف گوناگونی برای اسید و باز وجود دارد، از جمله تعاریف آرنیوس، لوری-برونستد و لوییس.

تعریف قدیمی [ویرایش]

اسیدها موادی ترش مزه اند خاصیت خورندگی دارند شناساگرها را تغییر رنگ می‌دهند و بازها را خنثی می‌کنند.

بازها موادی با مزهٔ گس-تلخ اند حالتی مانند صابون در تماس با دست دارند دارند شناساگرها را تغییر رنگ می‌دهند و اسیدها را خنثی می‌کنند. همچنین اگر یک اسد و یک باز با هم واکنش بدهند تولید نمک وگاز هیدروژن می کنند.(نمک ها خود از یک فلز و یک نا فلز تشکیل شده اند.)

لی بیگ: اسیدها موادی اند که در ساختار خود هیدروژن یا هیدروژن هایی دارند که در واکنش با فلزها توسط یون‌های فلز جایگزین می‌شوند.

آرنیوس: اسیدها موادی هستند که ضمن حل شدن در آب یون +H(یون هیدرونیوم) آزاد می‌کنند. بازها موادی هستند که ضمن حل شدن در آب یون -OH(یون هیدرید) آزاد می‌کنند.این تعریف فقط به موادی محدود می‌شود که در آب قابل حل باشند(یکی از اشکالات مدل اسیدی آرنیوس در همین است). حدود سال ۱۸۰۰، شیمی دانان فرانسویآنتوان لاووازیه، تصور می‌کرد که تمام اسیدها دارای اکسیژن هستند. شیمی دانان انگلیسی از جمله سر همفری دیوی، معتقد بود که تمام اسیدها دارای هیدروژن هستند. شیمی دان سوئدی، سوانت آرنیوس، از این عقیده برای گسترش تعریف اسید استفاده نمود. از جمله

لوری-برونستد: اسید گونه‌ای است که در واکنش شیمیایی پروتون (یون+H)می دهد و باز گونه‌ای است که در واکنش شیمیایی پروتون (یون+H)می پذیرد. لوری و برونستد این تعریف را بیان کردند، که از آن بر خلاف تعریف آرنیوس می‌توان در محیط غیر آبی هم استفاده کرد.

لوییس: اسیدها موادی هستند که در واکنش‌های شیمیایی پیوند داتیو می پذیرند. بازها موادی هستند که در واکنش‌های شیمیایی پیوند داتیو می‌دهند.تعریف لوییس را با نظریه اوربیتال مولکولی هم می‌توان بیان کرد. به طور کلی، اسید می‌تواند یک جفت الکترون از بالاترین اوربیتال خالی در پایین اوربیتال خالی خود دریافت کند. این نظر را گیلبرت ن. لوییس مطرح کرد. با وجود این که این تعریف گسترده‌ترین تعریف است، تعریف لوری-برونستد کاربرد بیشتری دارد. با استفاده از این تعریف می‌توان میزان قدرت یک اسید را هم مشخص نمود. از این مفهوم در شیمی آلی هم استفاده می‌شود (مثلاً در کربوکسیلیک اسید).

نام گذاری [ویرایش]

اسیدها بر اساس آنیون هایشان نام گذاری می‌شوند. پسوند یونی را حذف و با پسوندی جدید جایگزین می‌کنیم (گاهی اوقات پیشوند)، طبق جدول زیر. برای مثال، HCl دارای آنیون کلرید است، پس پسوند -ید نام را به صورت هیدروکلریک اسید درمی آورد.

پیشوند آنیون پسوند آنیون پیشوند اسید پسوند اسید مثال
پر ات پر یک اسید پرکلریک اسید (HClO۴)

ات
یک اسید کلریک اسید (HClO۳)

یت
و اسید کلرو اسید (HClO۲)
هیپو یت هیپو و اسید هیپوکلرو اسید (HClO)

ید هیدرو یک اسید هیدروکلریک اسید (HCl)

خواص شیمیایی [ویرایش]

در آب بین اسید (HA) و آب تعادل زیر برقرار می‌شود که آب به عنوان یک باز رفتار می‌کند:

ثابت اسید (یا ثابت تفکیک اسید) همان ثابت تعادل واکنش اسید (HA) و آب است:

K_a = {[mbox{H}_3mbox{O}^+]cdot[A^-] over [HA]}

اسیدهای قوی دارای مقدار بزرگی برای Ka هستند (یعنی واکنش تعادلی به سمت راست پیشروی می‌کند و اسید تقریباً به طور کامل به H۳O+ و A- تفکیک می‌شود).

اسیدهای ضعیف دارای مقدار کوچکی برای Ka هستند (یعنی مقدار چشمگیری از HA و A و مقداری متعادلی از H۳O+ در انتهای واکنش باقی می‌ماند؛ اسید به طور جزئی واکنش می‌دهد). برای مثال Ka برای استیک اسید برابر ۱٫۸ x ۱۰ است. تمام اسیدهای آلی اسیدهای ضعیف هستند. نیتریک اسید، سولفوریک اسید، و پرکلریک اسیدنیترو اسید و سولفورو اسید و هیپوکلرو اسید ضعیف هستند. همه اسیدهای قوی هستند در حال که

اسیدهای چندپروتونی [ویرایش]

اسیدهای چندپروتونی ترکیب هایی هستند که دارای بیش از یک هیدروژن اسیدی هستند و به طور متوالی تفکیک می‌شوند.

اسیدهای تک پروتونی تنها یک واکنش تکفکیک دارند و فقط یک ثابت تفکیک اسید دارند:

یک اسید دوپروتونی (در این جا آن را با H۲A نشان می‌دهیم) بسته به مقدار pH می‌تواند یک یا دو واکنش تکفکیک داشته باشد. هر واکنش یک ثابت تفکیک اسید دارد، K و K:

ثابت تفکیک اولی همواره بیشتر از دومی است، یعنی K> K. برای مثال سولفوریک اسید (H۲SO۴) می‌تواند یک پروتون بدهد و به آنیون بی‌سولفات (HSO۴) تبدیل شود. هنگامی که K بسیاز بزرگ باشد، در این صورت می‌تواند دومین پروتون خود را بدهد و به آنیون سولفات (SO۴۲−) تبدیل شود. (SO۴۲−) هم مقدار متوسطی دارد. مقدار بزرگ K در اولین تفکیک باعث می‌شود که سولفوریک اسید، اسیدی قوی باشد. همانند این، مقدار کوچک کربنیک اسید۲CO۳) می‌تواند اولین پروتون را بدهد و به آنیون بی‌کربنات (HCO۳) تبدیل شود و دومین پروتون را بدهد و به کربنات (CO۳۲−) تبدیل شود. هر دو مقدار Ka کوچک هستند اما داریم K> K. (H

یک اسید سه‌پروتونی (H۳A) می‌تواند یک یا دو یا سه پروتون بدهد و سه مقدار ثابت تفکیک برای آن وجود دارد، به طوری که K> K> K>:

یک مثال غیرآلی از اسید سه‌پروتونی فسفریک اسید (H۳PO۴) است. تمام پروتون‌ها می‌توانند از دست داده شوند و به H۲PO۴، سپس HPO۴۲−، و در آخر PO۴۳− تبدیل شود. یک مثال آلی از اسید سه‌پروتونی اسید سیتریک است، که می‌توانند تمام پروتون‌های خود را بدهد و در انتها به یون فسفات تبدیل شود.

خنثی شدن [ویرایش]

خنثی شدن واکنش میان مقادیر برابری اسید و باز است و به تولید نمک و آب می‌انجامد. برای مثال هیدروکلریک اسید و سدیم هیدروکسید، آب و سدیم کلرید را می‌دهند:

اسیدهای رایج [ویرایش]

اسیدهای قوی معدنی [ویرایش]

اسیدهای ضعیف معدنی [ویرایش]

نیترو اسید [ویرایش]

اسیدهای ضعیف آلی [ویرایش]

به طور کلی تمام اسیدهای آلی اسیدی ضعیف هستند. مانند:




سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:اسید ها,بازها,اسید,باز,تحقیق و مقاله, :: 13:55 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

آهن عنصر شیمیایی فلزی ای با نماد Fe، عدد اتمی 26 و چگالی 7.87g/cm3 است، آهن در گروه 8 و دورهٔ 4 عناصر است، بنابراین به عنوان فلز واسطه دسته‌بندی شده است. آهن و آلیاژهای آن از رایج‌ترین فلزات و رایج‌ترین مواد فرومغناطیسی در کاربردهای روزمره هستند. آهن دارای سطوح صاف و نقره ای براق مایل به رنگ خاکستری‌ست اما وقتی در هوا با اکسیژن ترکیب می‌شود به رنگ قرمز یا قهوه ای در می آید که به آنها اکسید درای ترکیبات آهن یا زنگ گفته می شود. کریستال‌های خالص آهن نرمه (نرم تر از آلمینیوم) و با اضافه کردن مقدار کمی ناخالصی مانند کربن مقدار قابل توجهی تقویت می شود. مقادیر مناسب و کمی (تا چند درصد) از فلزات دیگر و کربن، تولید فولاد می‌کند که می تواند 1000 بار سخت تر از آهن خالص باشد. Fe56 سنگین‌ترین ایزوتوپ پایدار (تولید شده توسط فرآیند آلفا در نکلئوسنتز استلار) است که با عناصر سنگین‌تر از آهن و نیکل برای تشکیلشان به سوپر نوا احتیاج دارند. آهن فراوان‌ترین عنصر در غول‌های قرمز است، و فراوان‌ترین فلز در شهاب‌سنگ‌ها و در هستهٔ فلزی متراکم در سیاراتی مثل زمین است.

ویژگی‌ها [ویرایش]

آهن خالص فلز است، اما به ندرت در این شکل روی سطح زمین یافت می‌شود زیرا در حضور اکسیژن و رطوبت یه آسانی اکسیده می شود. به منظور به دست آوردن فلز آهن، اکسیژن باید از سنگ معدن‌های طبیعی توسط کاهش شیمیایی حذف شود – به طور عمده از سنگ آهن از سنگ Fe2O3 توسط کربن در درجه حرارت بالاست. خواص آهن را می توان با تولید آلیاژ هایی از آن با استفاده از فلزات متنوع گوناگون (و بعضی غیر فلزها به ویژه کربن و سیلیکون) اصلاح نمود و فولادها را ایجاد کرد. هستهٔ اتم‌های آهن دارای تقریبا بالاترین انرژی‌های اتصال در هر نکلئون است و تنها ایزوتوپ Ni62 دارای انرژی بیشتر از آن می باشد. هرچند فراوان‌ترین نوکلیدهای پایدار همان Fe56 می‌باشد، این آهن از طریق همجوشی هسته ای در ستاره‌های شکل گرفته است و اگرچه اندکی انرژی کمتر نیز از طریق سنتز کردن نیکل 62 نیز استخراج می گردد. شرایط در ستارگان برای ایجاد این فرآیند مناسب نیست. توزیع عنصر آهن بر روی زمین بسیار بیشتر از نیکل است و احتمالا در تولید عنصر از طریق سوپر نوا نیز همینطور است. آهن (آهن Fe+2، یون فروس) عنصر ردیابی لازمی‌ست که تقریبا تمام موجودات زنده از آن استفاده می کنند. تنها استثناهای این موضوع چندین موجود زنده ای هستند که در محیط‌های فقیر از نظر آهن زندگی می کنند و به گونه ای تکامل یافته اند که عناصر گوناگونی را در فرآیندهای متابولیکشان مورد استفاده قرار دهند مثل منگنز به جای آهن برای تجزیه و یا هموسیانین به جای هموگلوبین. آنزیم‌های حاوی آهن معمولاً دارای گروه‌های هموپروستاتیک هستند که در تجزیهٔ واکنش‌های اکسیداسیون در زیست‌شناسی و در انتقال تعدادی از گازهای حل شدنی شرکت می کنند.

خواص مکانیکی [ویرایش]

خواص مکانیکی و آلیاژهای آن با استفاده از آزمون‌های گوناگون مانند آزمون برنیل، راکول یا آزمایش‌های مقاومت کششی ارزیابی می‌شود، نتایج این قسمت‌ها به گونه ای با یکدیگر سازگارند که قسمت‌های آهن اغلب برای مرتبط نمودن نتایج یک تست با تست دیگر به کار می رود. اندازه گیری‌ها نشان می دهد که خواص مکانیکی آهن عمدتا بستگی به خلوص دارد به گونه ای که خالص‌ترین کریستال‌های تک آهن که برای مقاصد تحقیقاتی تولید شده اند از آلمینیوم نرم ترند، افزودن تنها 10 قسمت در میلیون کربن مقاومتش را دو برابر می کند. سختی نیز به سرعت با افزایش مقدار کربن تا 0/2% و اشباع شده تقریبا در 0/6% به سرعت افزایش می یابد. خالص‌ترین آهن تولید شدهٔ صنعتی (تقریبا 99/99% خلوص) دارای سختی 20-30 برنیل است.

شکل مختلف [ویرایش]

آهن شاید بهترین مثال شناخته شده از دگروارگی در یک فلز باشد، سه فرم چند شکلی از آهن وجود دارد که به نام‌های α ، ϒ و δ شناخته می شود همانطور که آهن ذوب شده سرد می‌شود در دمای 1538 درجهٔ سانتی گراد به آلوتروپ δ کریستالیزه می‌شود که دارای یک ساختمان کریستالی مکعبی مرکزی‌ست، همانطور که بیشتر سرد می‌شود ساختمان بلوری یا کریستالی در دمای 1394 درجهٔ سانتی گراد به شکل مکعبی وجه مرکزی تغییر می یابد که به نام آهن ϒ یا استنیت شناخته می‌شود، در دمای 912 درجهٔ سانتی گراد ساختمان بلوری یا کریستالی دوباره مکعبی بدنه مرکزی یا آهن α یا فریت می‌شود و در 770 درجهٔ سانتی گراد (نقطهٔ کوری ، TC) آهن مغناطیسی می‌شود، هنگامی که آهن از دمای کوری عبور می‌کند تغییری در ساختمان کریستالی وجود ندارد اما در ساختمان حوزه تغییری رخ می دهد ( هر حوزه شامل اتم‌های آهن با یک اسپین الکترونیک خاص می باشد). در آهن غیر مغناطیسی شده همهٔ اسپین‌های الکترونیک اتم هادر یک حوزه در یک جهت قرار دارند هرچند در حوزهٔ مجاور آنها جهات متفاون و گوناگونی دارد و لذا یکدیگر را خنثی می کنند، در آهن مغناطیسی اسپین‌های الکترونیک همهٔ حوزه‌ها همجهت شده اند لذا اثرات مغناطیسی حوزه‌های مجاور همدیگر را تقویت می کنند اگر چه هر حوزه شامل بیلیون‌ها اتم است ولی آنها خیلی کوچک و در حدود 10 میکرون می باشند. آهن وقتی با بعضی فلزات خاص دیگر و کربن مخلوط می‌شود تا فولاد را ایجاد نماید دارای بیشترین اهمیت خواهد بود، انواع مختلفی از فولاد وجود دارد که درای خواص متفاوتی می باشند و درک خواص آلوتروپ‌های آهن کلید ساخت فولاد هایی با کیفیت خوب می باشد. آهن α یا همان فریت پایدارترین شکل آهن در دمای اتاق است. این آهن فلز نسبتا نرمی‌ست که دارای مقدار کمی کرین ( نه بیش از 0/021% از جرم در 910 درجهٔ سانتی گراد) می باشد. در دماهای بالای 912 درجهٔ سانتی گراد و تا 1400 درجهٔ سانتی گراد آهن α یک انتقال فاز از حالت مکعب بدن مرکزی به حالت مکعب وجه مرکزی یعنی آهن ϒ را که استانیت نیز نامیده می‌شود تجربه می کند. این آهن نیز نرم است اما می تواند مقدار بسیار بیشتری کربن (به میزان 2/4% جرمی در دمای 1146 درجهٔ سانتی گراد) داشته باشد، این شکل آهن در فولاد ضد زنگ که برای ساختن کارد و چنگال، تجهیزات بیمارستان‌ها و صنایع غذایی به کار می رود استفاده می شود.

پیدایش [ویرایش]

آهن ششمین عنصر از لحاظ فراوانی در جهان است که در آخرین کنش نکلئوسنتز در ستاره‌های بزرگ از طریق سیلیکون فیوزینگ ایجاد می‌شود در حالی که آهن حدود 5% از پوستهٔ زمین را تشکیل می دهد، اعتقاد بر این است که هستهٔ زمین در حد زیادی از یک آلیاژ آهن-نیکل تشکیل شده است که 35% جرم کل زمین را تشکیل می دهد، بنابر این آهن فراوانترین عنصر روی زمین است ولی در پوستهٔ زمین چهارمین عنصر از لحاظ فراوانی می باشد. بیشتر آهن پوسته به شکل ترکیبی با اکسیژن به صورت سنگ‌های معدنی اکسید آهن مثل هماتیت و مگنتیت یافت می شود. حدود یکی از بیست شهاب سنگ تنها از مواد معدنی آهن-نیکل تائنیت (35-80% آهن) و کاماسیت (90-95% آهن) تشکیل شده اند. اگر چه نادر، شهاب سنگ‌های آهنی بیشترین شکل آهن فلزی طبیعی در سطح زمین می باشند. تصور بر این است که رنگ قرمز سطح مریخ ناشی از رگولیت غنی اکسید آهن است.

ایزوتوپ‌ها [ویرایش]

آهن به طور طبیعی متشکل از 4 ایزوتوپ: 5/848% رادیواکتیو Fe54 (نیمه عمر بزرگتر از 3/1 × 22 10سال) ، 91/754% Fe56 پایدار ، 2/119% از Fe57پایدار و 0/282% از Fe58 پایدار می باشد. Fe60 یک رادیونیوکلاید منقرض شده با نیمه عمر طولانی (1/5 میلیون سال)می باشد. بیشتر کارهای قبلی در اندازه گیری ترکیب ایزوتوپیک Fe بر تعیین انواع Fe60 تولید شده از فرایندهای همراه با نکلئو سنتز (یعنی مطالعات شهاب سنگ) و تشکیل سنگ معدن متمرکز شده است. هرچند در دههٔ اخیر پیشرفت تکنولوژی طیف سنجی جرمی اجازهٔ تشخیص و ارزیابی تغییرات طبیعی در نسبت‌های ایزوتوپ‌های پایدار آهن را داده است. بیشتر این کار به وسیلهٔ انجمن‌های علوم زمین و سیاره ای انجام شده است، هرچند کاربردهای آن در سیستم‌های بیولوژیک و صنعتی در حال آغاز شدن می باشد. فراوان‌ترین ایزوتوپ آهن Fe56 مورد توجه ویژهٔ دانشمندان هسته ای می باشد. تصور غلط رایج این است که این ایزوتوپ پایدارترین هسته ممکن است و لذا انجام شکافت یا همجوشی در Fe56 و آزاد سازی انرژی از آن غیر ممکن است این مطلب درست نیست، چرا که هم Ni62 و هم Fe58 پایدار ترند و پایدارترین هسته می باشند. هرچند چون نیکل Ni56 در واکنش‌های هسته ای سوپر نوا در فرایند α از هسته‌های سبکتر به گونه ای بسیار آسانتر تولید می‌شود، نیکل 56 (ذرات آلفای 14)آخرین نقطهٔ زنجیرهٔ همجوشی در ستاره‌های بسیار عظیم می‌باشد، و از آنجا که افزودن یک آلفای دیگر روی-60 را تولید می‌کند که نیاز به مقدار بسیار بیشتری انرژی دارد. این نیکل 56، که دارای نیمه عمر حدود 6 سال است به مقدار زیاد در این ستاره‌ها ساخته می‌شود اما به زودی توسط دو انتشار پزیترون پی در پی در درون محصولات تاخیری سوپر نوا در ابر گاز باقی مانده از سوپر نوا به اولین رادیو اکتیو کبالت 56، و سپس آهن 56 پایدار متلاشی می شود. این هستهٔ اخیر بنابر این در همه جای دنیا در مقایسه با دیگر فلزات پایدار با وزن اتمی تقریبا مشابه دارای فراوانی بیشتریست. در فازهای شهاب سنگ‌های سمارکونا و چرونیکات ارتباطی بین غلظت Na60، محصول دختر Fe60، و فراوانی ایزوتوپ‌های آهن پایدار قابل مشاهده بود که نشان از وجود Fe60 در زمان تشکیل منظومهٔ شمسی دارد. احتمالا انرژی رها شده از فروپاشی آهن 60 همراه با انرژی رها شده از فروپاشی رادیونیکلاید Al26 در ذوب دوباره و افتراق سیارات بعد از تشکیل آن‌ها در 4/6 بیلیون سال پیش مشارکت داشته است. فراوانی Na60 موجود در مواد فرا زمینی نیز ممکن است اطلاعات بیشتری نسبت به منشا منظومهٔ شمسی و تاریخ ابتدایی آن ارائه دهد. از میان ایزوتوپ‌های پایدار، تنها Fe57 یک اسپین هسته ای (-1/2) دارد.

شیمی و ترکیبات [ویرایش]

آهن ترکیباتی را ایجاد می‌کند که عمدتا در حالت‌های اکسیداسیون +2 و +3 هستند به طور سنتی، ترکیبات آهن II فروس نامیده می شوند و ترکیبات آهن (III) فریک نامیده می شود. ترکیبات زیادی در هر یک از حالات اکسیداسیون وجود دارد که مثال هایی از آن شامل سولفات آهن (II) (FeSo4) و کلرید آهن (III) (FeCl3) می باشد. همچنین مثال‌های بیشماری از ترکیباتی که شامل اتم‌های آهن در هر دوی این حالات اکسیداسیون وجود دارد مانند مگنتیک و آبی پروسی. آنیون منفی فریت [Fe 24] شامل یک مرکز آهن، (Vi)بالاترین حالت اکسیداسیون شناخته شدهٔ آن می‌باشد و مثلا در فریت پتاسیم (کا دو اف ای اُ 4) وجود دارد. ترکیبات اورگانومتالیک بی شماری (مثل پنتا کربنیل آهن) وجود دارند که دارای آهن زیرو ولنت (یا کمتر) هستند.

تاریخچه [ویرایش]

اولین آهن شکل گرفته که توسط نوع بشر در دورهٔ پیش از تاریخ مصرف شد از شهاب سنگ‌ها آمده بود. ذوب آهن در کوره‌ها در هزارهٔ دوم پیش از میلاد شروع شد، آثار مکشوفه از آهن ذوب شده از 1200-1800 پیش از میلاد در هند و در مشرق از حدود 1500 پیش از میلاد بدست آمد (که گمان می رود ناشی از ذوب آهن در آناتولی یا قفقاز بوده است). چدن برای اولین بار در حدود 550 پیش از میلاد در چین تولید شد اما در اروپا تا سال‌های قرون وسطا تولید نشد، در طول دوران قرون وسطا ابزاری در اروپا کشف شد که از آهن شکل یافته از چدن (pig Iron) با استفاده از ریخته گری زیور آلات تولید شده بودند، برای تمام این فرآیندها از ذغال چوب به عنوان سوخت استفاده شد. فولاد (که با کربن کمتر از pig Iron است اما آهن شکل یافته بیشتری دارد) اولین بار در دوران باستان تولید شد. روش‌های تازهٔ تولید آن به وسیلهٔ میله‌های کربنیزه کردن آهن در فرآیند سیمانی کردن در قرن هفدهم بعد از میلاد ابداع شد. در انقلاب صنعتی روش‌های جدید تولید آهن بدون ذغال چوب ابداع شد و این روش‌ها بعداً در تولید فولاد مورد استفاده قرار گرفتند . در اواخر دههٔ 1850، هنری بسمر فرآیند جدیدی برای ساخت فولاد اختراع کرد که شامل دمیدن هوا از روی چدن مذاب برای تولید فولاد نرم بود. این فرآیند و دیگر فرآیندهای ابداع شده در قرن 19 و بعد از آن منجر یه آن شد که دیگر آهن شکل یافته تولید نشود.

کانی‌ها [ویرایش]

آهن در اغلب رسها، ماسه‌سنگها و گرانیت‌ها وجود دارد. در میان کانه‌های مهم آن می‌توان از هماتیت، مگنتیت، پیریت و کالکوپیریت را نام برد.

وظایف آهن در بدن [ویرایش]

۱- انتقال o2 در گلوبولهای قرمز



۲- تولید هموگلوبین خون ۳- مقاومت در برابر استرس و ناخوشی ۴- عملکرد صحیح آنزیمها ۵- تقویت سیستم ایمنی

ویژگی‌های کلی
نام, نماد, عدد آهن, Fe, 26
تلفظ به انگلیسی US /.ərn/; UK /ˈaɪərn/
نام گروهی برای عناصر مشابه فلزات واسطه
گروه، تناوب، بلوک ۸, ۴, d
جرم اتمی استاندارد 55.845 g·mol−۱
آرایش الکترونی [Ar] 3d6 4s2
الکترون به لایه 2, 8, 14, 2 (تصویر)
ویژگی‌های فیزیکی
حالت جامد
چگالی (نزدیک به r.t.) 7.874 g·cm−۳
چگالی مایع در m.p. 6.98 g·cm−۳
نقطه ذوب 1811 K, 1538 °C, 2800 °F
نقطه جوش 3134 K, 2862 °C, 5182 °F
گرمای هم‌جوشی 13.81 kJ·mol−1
گرمای تبخیر 340 kJ·mol−1
ظرفیت گرمایی 25.10 J·mol−۱·K−۱
فشار بخار
فشار (پاسکال) ۱ ۱۰ ۱۰۰ ۱k ۱۰k ۱۰۰k
دما (کلوین) 1728 1890 2091 2346 2679 3132
ویژگی‌های اتمی
الکترونگاتیوی 1.83 (مقیاس پاولینگ)
انرژی‌های یونیزه شدن
(more)
1st: 762.5 kJ·mol−1
2nd: 1561.9 kJ·mol−1
3rd: 2957 kJ·mol−1
شعاع اتمی 126 pm
شعاع کووالانسی 132±3 (low spin), 152±6 (high spin) pm
متفرقه
ساختار کریستالی body-centered cubic
مغناطیس ferromagnetic
1043 K
مقاومت الکتریکی (20 °C) 96.1 nΩ·m
رسانایی گرمایی (300 K) 80.4 W·m−1·K−1
انبساط گرمایی (25 °C) 11.8 µm·m−1·K−1
سرعت صوت (سیم نازک) (r.t.) (electrolytic)
5120 m·s−1
مدول یانگ 211 GPa
مدول شیر 82 GPa
مدول باک 170 GPa
نسبت پواسون 0.29
سختی موس 4
سختی ویکر 608 MPa
سختی برینل 490 MPa
عدد کاس 7439-89-6
پایدارترین ایزوتوپ‌ها
مقاله اصلی ایزوتوپ‌های آهن
iso NA نیمه عمر DM DE (MeV) DP
54Fe 5.8% >3.1×1022y 2ε capture  ? 54Cr
55Fe syn 2.73 y ε capture 0.231 55Mn
56Fe 91.72% 56Fe ایزوتوپ پایدار است که 30 نوترون داردs
57Fe 2.2% 57Fe ایزوتوپ پایدار است که 31 نوترون داردs
58Fe 0.28% 58Fe ایزوتوپ پایدار است که 32 نوترون داردs
59Fe syn 44.503 d β 1.565 59Co
60Fe syn 2.6×106 y β 3.978 60Co




دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:آهن,تحقیق مقاله, :: 14:2 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

گوگرد یا سولفور (به انگلیسی: Sulfur) یکی از عناصر شیمیایی اصلی گروه ششم (VIA) در جدول تناوبی و از خانوادهٔ اکسیژن است. [۲] نماد آن S و عدد اتمی آن ۱۶ می‌باشد.[۳] اکتشاف این عنصر به پیش از تاریخ بازمی‌گردد.[۴][۵]

گوگرد یک نافلز بی‌بو، بی‌مزه[۶] و چند ظرفیتی است که بیشتر به شکل کریستال‌های زرد رنگ که در کانی‌هایاسید آمینوها و پروتئین‌ها نیز هست. این عنصر به صورت اولیه در کودها استفاده می‌شود؛ ولی به صورت گسترده‌تر در باروت، ملیّن‌ها، کبریت‌ها و حشره‌کش‌ها نیز به کار گرفته می‌شود.[۲] سولفید و سولفات به‌دست می‌آید شناخته شده می‌باشند. گوگرد یک عنصر حیاتی و لازم برای تمامی موجودات زنده می‌باشد و در ساختار

تاریخچه [ویرایش]

گوگرد که اسم لاتین آن Sulphur می‌باشد از زمان‌های باستان شناخته شده بود.[۷] این عنصر با نام Brimstone در اسفار پنجگانه کتاب مقدس آمده‌است.[۵] هومر نیز گوگرد حشره‌کش را در قرن ۹ قبل از میلاد ذکر کرده بود. در سال ۴۲۴ قبل از میلاد قبیله Bootier دیوارهای یک شهر را با سوزاندن مخلوطی از ذغال و گوگرد سوزانیده و خراب کردند. زمانی نیز در قرن ۱۲ در چین باروت که مخلوطی از نیترات پتاسیم KNO3 کربن و گوگرد بود کشف شد.

کیمیاگران اولیه برای گوگرد نماد مثلثی که در بالای یک خط قرار داشت در نظر گرفته بودند. این کیمیاگران از روی تجربه می‌دانستند که عنصر جیوه می‌تواند با گوگرد ترکیب شود.[۴]

سوگند یا سئوکند در اصل به معنای گوگرد بوده است. در دوران گذشته یکی از روش‌های نهایی اثبات اتهام یا برائت متهمان، خوراندن آب گوگرد به آنان بوده است. چنانچه متهم بعد از خوردن گوگرد یا همان سوگند زنده می‌ماند، حکم به برائت وی می‌دادند. اصطلاح سوگند خوردن که تأکید شخص بر صحت گفته‌هایش است، در اصل از همین آیین گرفته شده است.[۸]

در اواخر دهه ۱۷۷۰ آنتوان لاووازیه توانست مجامع علمی را متقاعد کند که گوگرد یک عنصر است و نه یک ترکیب.[۹]


خطوط طیفی گوگرد
ویژگی‌های کلی
نام, نماد, عدد گوگرد, S, 16
تلفظ به انگلیسی /ˈsʌlfər/ SUL-fər
نام گروهی برای عناصر مشابه نافلزات
گروه، تناوب، بلوک ۱۶, ۳, p
جرم اتمی استاندارد 32.065 g·mol−۱
آرایش الکترونی [Ne] 3s2 3p4
الکترون به لایه ۲،۸،۶ (تصویر)
ویژگی‌های فیزیکی
حالت جامد
چگالی (نزدیک به r.t.) (آلفا) 2.07 g·cm−۳
چگالی (نزدیک به r.t.) (بتا) 1.96 g·cm−3
چگالی (نزدیک به r.t.) (گاما) 1.92 g·cm−۳
چگالی مایع در m.p. 1.819 g·cm−۳
نقطه ذوب 388.36 K, 115.21 °C, 239.38 °F
نقطه جوش 717.8 K, 444.6 °C, 832.3 °F
نقطه بحرانی 1314 K, 20.7 MPa
گرمای هم‌جوشی (mono) 1.727 kJ·mol−1
گرمای تبخیر (mono) 45 kJ·mol−1
ظرفیت گرمایی 22.75 J·mol−۱·K−۱
فشار بخار
فشار (پاسکال) ۱ ۱۰ ۱۰۰ ۱k ۱۰k ۱۰۰k
دما (کلوین) 375 408 449 508 591 717
ویژگی‌های اتمی
وضعیت اکسید شدن 6, 5, 4, 3, 2, 1, -1, -2
(اکسید اسیدی قوی)
الکترونگاتیوی 2.58 (مقیاس پاولینگ)
انرژی‌های یونیزه شدن
(more)
1st: 999.6 kJ·mol−1
2nd: 2252 kJ·mol−1
3rd: 3357 kJ·mol−1
شعاع کووالانسی ۱۰۵±۳ pm
شعاع واندروالانسی ۱۸۰ pm
متفرقه
ساختار کریستالی orthorhombic
مغناطیس دیامغناطیس[۱]
مقاومت الکتریکی (20 °C) (amorphous)
2×1015Ω·m
رسانایی گرمایی (300 K) (amorphous)
0.205 W·m−1·K−1
مدول باک 7.7 GPa
سختی موس 2.0
عدد کاس 7704-34-9
پایدارترین ایزوتوپ‌ها
مقاله اصلی ایزوتوپ‌های گوگرد
iso NA نیمه عمر DM DE (MeV) DP
32S 95.02% 32S ایزوتوپ پایدار است که 16 نوترون داردs
33S 0.75% 33S ایزوتوپ پایدار است که 17 نوترون داردs
34S 4.21% 34S ایزوتوپ پایدار است که 18 نوترون داردs
35S syn 87.32 d β 0.167 35Cl
36S 0.02% 36S ایزوتوپ پایدار است که 20 نوترون دارد




یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:گوگرد,تحقیق و مقاله, :: 14:26 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

امام حسن عسكرى، فرزند امام هادى(عليه السلام)، در روز هشتم ربيع الثّانى يا 24 ربيع الاوّل سال 232 هجرى قمرى در مدينه به دنيا آمد.
نام مادر گرامى آن حضرت را، سوسن و بعضى «سليل» و «حُدَيْث» نيز گفته اند.
او در هشتم ربيع الاوّل سال 260 هجرى قمرى با توطئه معتمد خليفه عبّاسى در شهر سامرّا، در 28 سالگى به شهادت رسيد.
آن حضرت بعد از شهادت پدر بزرگوارش در 22 سالگى به مقام امامت رسيد.
برنامه و مواضع او به عنوان مرجع فكرى شيعيان قلمداد گرديد و مصالح عقيدتى و اجتماعى آنان را كاملاً مراعات مىكرد.
در عصر آن حضرت، دشوارى ها و گرفتارى هايى پيش آمد كه از قدرت عبّاسيان كاست، تا جايى كه موالى و تركان بر حكومت دست يافتند، ولى فشار و شكنجه و آزار نسبت به امام و يارانش تخفيف پيدا نكرد.
متوكّل او را به زندان انداخت، بىآن كه سبب آن كار را بگويد! عبّاسيان تلاش مىكردند كه امام عسكرى(عليه السلام) را در دستگاه حكومت وارد كنند تا پيوسته مراقب او باشند و او را از پايگاه هاى خويش و از ياران و پيروانش دور سازند.
آن حضرت نيز مانند پدر بزرگوارش ناچار شد در سامرّا اقامت كند و زير نظر باشد.
مواضع علمى امام عسكرى(عليه السلام) در پاسخ هاى قاطع و استوار در مورد شبهه ها و افكار كفرآميز و بيان كردن حقّ، با روش مناظره و گفتگوهاى موضوعى و مناقشه ها و بحثهاى علمى، روز به روز شخصيّت آن حضرت را بارزتر نشان مىداد و مؤمنين را به شخصيّت مكتبى و فكرى خود مجهّز مىنمود و از طرفى پايدارى و ايستادگى آنان را در برابر جريانهاى فكرى خطرناك تضمين مىنمود.
كِنْدى (ابويوسف يعقوب بن اسحاق) فيلسوف عراقى در زمان امام(عليه السلام)، به زعم خود، پيرامون متناقضات قرآنى به خيال خود، كتابى تدوين كرد، امام عسكرى(عليه السلام)به وسيله بعضى از منسوبانِ به حوزه علمى او، با او تماس گرفت و كوشش او را با شكست رو به رو كرد و كِنْدى را قانع نمود كه در اشتباه بوده است، كِنْدى توبه كرد و اوراق خود را سوزانيد.
امام(عليه السلام) بيانات علمى قابل توجّهى در باب خلق قرآن براى ابوهاشم جعفرى ايراد فرمود و نيز مطالبى ارزشمند درباب تفسير قرآن از او نقل شده است.
براى امام عسكرى(عليه السلام) از مناطق گوناگون اسلامى كه پايگاه هاى مردمى او آنجا بود، به وسيله نمايندگانش كه در آن مناطق پراكنده بودند، اموالى فراهم مىآمد، و امام با دقّت بسيار و با روش هاى گوناگون مىكوشيد تا آن اموال را كاملاً از چشم دولتيان بپوشاند و پنهانى به مصرف رساند.
دولت عبّاسى در برابر ياران امام(عليه السلام) و در پاگاه هايى كه پشتيبان او بودند، قاطعانه و بىرحمانه ايستادگى مىكرد و براى از ميان برداشتن خطّمشى و برنامه امام و پراكنده كردن و وادار كردن ياران او كوشش هاى فراوان به عمل آورد.

مسأله مهدى و غيبت آن حضرت

امام عسكرى به وضوح مىديد كه اراده خداوند براى ايجاد دولت الهى بر روى زمين، بر اين تعلّق گرفته است كه فرزندش مهدى(عليه السلام)غيبت كند.
سخنان ائمّه پيشين و نصوص فراوان و پياپى، به آمدن مهدى(عليه السلام) بشارت مىداد و در اين موارد، روايات متواتر و صحيح از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در دست است، و مؤلّفان صحاح از اهل سنّت كه معاصران آن حضرت يا پيش از آن بوده اند ، روايات مربوط به مهدى موعود(عليه السلام) را نقل كرده اند كه بخارى و مسلم و احمد بن حنبل از آن جمله اند.
امام عسكرى تلاش مىكرد تا مردم را قانع سازد كه زمان غيبت فرا رسيده است و تنفيذ آن در شخص فرزندش امام مهدى(عليه السلام)صورت گرفته است.
اين امر درباره افكار افراد عادى دشوار مىنمود و امام(عليه السلام) به هر ترتيب، فكر غيبت را در اذهان و افكار، رسوخ مىداد و به مردم مىفهماند كه اين حقيقت را بايد بپذيرند و ديگران را به اين انديشه و اعتقاد و متفرّعات آن آگاه سازند.
دوستان و طرفداران امام(عليه السلام) به وسيله مكاتبه و مراسله با او تماس مىگرفتند و درباره مهدى موعود از حضرتش پرسش مىنمودند و جواب لازم و كافى را دريافت مىكردند.
شيعيان وقتى اموالى را از حقوق شرعىاى كه بر آنان واجب بود، براى امام عسكرى(عليه السلام)مىبردند ابتدا حضور به «عثمان بن سعيد عمرى» وارد مىشدند و او كه براى سرپوش گذاشتن بر فعّاليّتهاى امام(عليه السلام) و براى مصلحت او، تجارت روغن مىكرد، پول هايى را كه تحويل مىگرفت در خيكهاى روغن مىگذاشت و دور از چشم حاكمان، براى امام مىفرستاد، زيرا اگر بر قضيّه واقف مىشدند همه آن را مصادره مىكردند.

قيام صاحب زنج و برخورد امام عسكرى(عليه السلام)

در زمان خلافت مهتدى عبّاسى، صاحب الزّنج، به اتّفاق بردگان و فقرا و مستضعفين سر به قيام برداشت و توانست بر بصره و اطراف آن چيره گردد و ادّعا داشت كه او از سلاله پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) است و نسبش به امام على بن ابيطالب(عليه السلام)مىرسد.
مسعودى در مروج الذّهب مىنويسد: او زاده يكى از روستاهاى رى بوده و بيشتر يارانش از موالى و زنجىها بود كه دشوارى هايى براى عبّاسىها پديد آورد و نزديك بود بغداد، پايتخت آنها را پس از نبردهاى سختى كه ميان او و خلفاى عبّاسى جريان داشت به تصرّف خود درآوَرَد.
امام عسكرى(عليه السلام) فرمود: صاحب الزّنج از ما اهل بيت نيست.
در اين حال، هر گاه سخن از قيام او به ميان مىآمد و به دنبال آن كشتن پيرمردان و كودكان و به اسارت گرفتن زنان و سوزاندن شهرها و خانه ها و ديگر اعمال ناروايى كه اتّفاق مىافتاد، انتساب او را به علوىها تكذيب مىكرد و آنان را با مشرب خوارج ارزيابى مىنمود.
ولى كسى كه حوادث آن دوره از تاريخ اسلامى را، كه ترك ها و غلامان مقدّرات كشور را در قدرت خود گرفته بودند و نيز ظلم و بيدادى كه سرتاسر مملكت اسلامى و مردم آن را فرا گرفته بود و در همان حال، خليفه تقريباً هيچ كاره بود، مدّ نظر قرار دهد، به نظرش بعيد نمىآيد كه حركت صاحب الزّنج و پيروان او همچون ديگر قيام ها به رهبرى علوىها و ديگران ترتيب داده مىشده است تا از آنچه بر مردم در آن زمان مىرفت رهايى پيدا كنند و كارهاى ناروايى كه به آنها نسبت داده شده چه بسا ساخته و پرداخته خودِ حُكّام و دستگاه هاى آنها براى بدنام كردنشان بوده باشد.
و در مورد آنچه راويان از قول امام روايت كرده اند كه «صاحب الزّنج» از ما نيست، شايد بتوان گفت: كه اين سخن بر فرض صحّت، صريحاً گوياى تكذيب انتساب ايشان به خود نبوده، زيرا امكان دارد كه منظور حضرت اين باشد كه او در كارها و اقدام هايش ، از ما نيست; همچنان كه امكان دارد امام از سوى حكّام وقت، مجبور به بيان چنين سخنى شده باشد.
برخى روايات، آن چنان كه در «اكمال الدّين» شيخ صدوق آمده، اشاره به اين دارند كه او هرگز دروغگو نبوده است.
به هر حال، برخورد معتمد عبّاسى با امام حسن عسكرى تفاوتى با برخوردهاى حاكمان عبّاسى پيش از او با ايشان نداشت.
او امام را تحت مراقبت شديدى قرار داد، به طورى كه كسى جز در شرايط ويژه اى كه امام با نزديكان خود قرار گذاشته بود، امكان تماس با آن حضرت را نمىيافت و هر آنچه كه از خارج به ايشان مىرسيد يا به خارج مىدادند، از طريق مراسله بود.
وقتى كه خبر كسالت امام به گوش معتمد عبّاسى رسيد، دستور داد تا خانه آن حضرت را زير نظر بگيرند.
پس از شهادت امام نيز تفتيش و بازجويى كامل به عمل آمد و همه اثاث خانه را مُهر و موم كردند و آن گاه در صدد تحقيق و بازجويى از فرزندان امام عسكرى(عليه السلام) برآمدند و به قابله ها دستور دادند كه زنان را تحت معاينه دقيق قرار دهند و اگر آثار حمل در يكى از آنان ديدند به خليفه گزارش كنند.
هراس و وحشت عبّاسيان از مهدى موعود كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)نويد ظهورش را بارها داده بود و او را بزرگترين مصلح در تاريخ جامعه بشرى ـ كه طومار ظلم و ستم را در هم خواهد پيچيد و عدالت اجتماعى را برقرار خواهد ساخت ـ معرّفى كرده بود، روز به روز بالا مىگرفت.
آنان مىخواستند با كشتن نسل پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، مانع ظهور امام منتَظر گردند و امام عسكرى(عليه السلام) در نامه اى به همين مطلب اشاره كرده:

«پنداشته اند با كشتن من، نسلم را قطع خواهند كرد و حال آن كه خداوند خواسته آنان را تكذيب كرده است و سپاس خداى را كه مرا از جهان نَبُرْد تا آن كه جانشين و امام بعد از من را نشانم داد. او در خلقت و اخلاق، شبيه ترين كس به پيامبر اكرم است. خداوند او را در دوران غيبت حفظ مىكند، سپس او را ظاهر مىسازد تا زمين را پس از آن كه پر از ظلم و ستم شده باشد، سرشار از عدالت و برابرى كند.»

اينك در ميان سخنان و كلمات گهربار حضرت امام عسكرى(عليه السلام)، كه هر يك به منزله چراغ هدايت و مشعل فروزان راه زندگى است، چهل حديثِ برگزيده، تقديمِ تشنگان آب زلال و حيات بخش مكتب انسان سازش مىشود.
به اميد آن كه همگى بهره لازم را از كلمات شريفش برگيريم و منتظر ظهور فرزند دلبند و برومندش باشيم.
* * *

چهل حديث

قالَ الاِْمامُ الْعَسْكَرى(عليه السلام):

1- پرهيز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ.»:
جدال مكن كه ارزشت مىرود و شوخى مكن كه بر تو دلير شوند.
2- تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ.»:
هر كه به پايين نشستن در مجلس خشنود باشد، پيوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد.
3- هلاكت در رياست و افشاگرى
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمينًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ يَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِيّاكَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّياسَةِ، فَإِنَّهُما يَدْعُوانِ إِلَى الْهَلَكَةِ.»:
آن كه را به راست و چپ رود واگذار! به راستى چوپان، گوسفندانش را به كمتر تلاشى گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش كرده و سخن پراكنى كنى و در پىرياست باشى، زيرا اين دو، آدمى را به هلاكت مىكشانند.
4- گناهى كه بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَيْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراكُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبيبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
از جمله گنـاهانى كـه آمرزيده نشود ايـن است كه [آدمى ] بگويد: اى كاش مرا به غير از اين گناه مؤاخذه نكنند. سپس فرمود: شرك در ميان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سياه در شب تار نهانتر است.
5- نزديكتر به اسم اعظم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَيْنِ إِلى بَياضِها.»:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» به اسم اعظم خدا، از سياهى چشم به سفيدىاش نزديكتر است.
6- دوستى نيكان و دشمنى بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضيلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ زَيْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْىٌ عَلَى الْفُجّارِ.»:
دوستى نيكان به نيكان، ثوابست براى نيكان. و دوستى بدان به نيكان، فضيلت است براى نيكان. و دشمنى بدان با نيكان، زينت است براى نيكان. و دشمنى نيكان با بدان، رسوايى است براى بدان.
7- سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»:
از جمله تواضع و فروتنى، سلام كردن بر هر كسى است كه بر او مىگذرى، و نشستن در پايين مجلس است.
8- خنده بيجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْكُ مِنْ غَيْرِ عَجَب.»:
خنده بيجا از نادانى است.
9- همسايه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَيِّئَةً أَفْشاها.»:
از بلاهاى كمرشكن، همسايه اى است كه اگر كردار خوبى را بيند نهانش سازد و اگر كردار بدى را بيند آشكارش نمايد.
10- پندى گويا و جامع
«أُوصيكُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ الْوَرَعِ فى دينِكُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلى الله عليه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرَعَ فى دينِهِ وَ صَدَقَ فى حَديثِهِ وَ أَدَّى الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قيلَ: هذا شيعِىٌ فَيَسُرُّنى ذلِكَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا زَيْنًا وَ لا تَكُونُوا شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا كُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبيح، فَإِنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ كَذلِكَ.»:
لَناحَقٌّ فى كِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهيرٌ مِنَ اللّهِ لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ غَيْرُنا إِلاّ كَذّابٌ. أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله عليه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمْ السَّلامَ.»:
شما را به تقواى الهى و پارسايى در دينتان و تلاش براى خدا و راستگويى و امانتدارى درباره كسى كه شما را امين دانسته ـ نيكوكار باشد يا بدكار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگى سفارش مىكنم. محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)براى همين آمده است. در ميان جماعت هاى آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت كنيد. و حقوقشان را ادا نماييد، زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مىشود: اين يك شيعه است، و اين كارهاست كه مرا خوشحال مىسازد. تقواى الهى داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بكشانيد و همه زشتى را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبى كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم. در كتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پيامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده، احدى جز ما مدّعى اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ مىگويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت نماييد و زياد بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا صلوات بر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا مىسپارم، و سلام بر شما.
11- انديشه در كار خدا
«لَيْسَتِ الْعِبادَةُ كَثْرَةَ الصِّيامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فى أَمْرِ اللّهِ.»:
عبادت كردن به زيادى روزه و نماز نيست، بلكه [حقيقتِ] عبادت، زياد در كار خدا انديشيدن است.
12- پليدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ.»:
خشم و غضب، كليد هر گونه شرّ و بدى است.
13- ويژگى هاى شيعيان
«شيعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاكِيَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ لَهُمْ يَنابيعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّيرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:
پيروان ما، گروه هاى نجات يابنده و فرقه هاى پاكى هستند كه حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمككار ما [هستند]. به زودى چشمه هاى حيات [منجىِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاى آتش! پيش از ظهور براى آنان خواهد جوشيد.
14- ناآرامى كينه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»:
كينه توز ، ناآرامترينِ مردمان است.
15- پارساترين مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَكَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ.»:
پارساترين مردم كسى است كه در هنگام شبهه توقّف كند. عابدترين مردم كسى است كه واجبات را انجام دهد. زاهدترين مردم كسى است كه حرام را ترك نمايد. كوشننده ترين مردم كسى است كه گناهان را رها سازد.
16- وجود مؤمن
«أَلْمُؤْمِنُ بَرَكَةٌ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَى الْكافِرِ.»:
مؤمن براى مؤمن ،بركت و بر كافر، اتمام حجّت است.
17- محصول اعمال
«إِنَّكُمْ فى آجال مَنْقُوصَة وَ أَيّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ يَأْتى بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرًا يَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرًّا يَحْصِدُ نِدامَةً، لِكُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا يُسْبَقُ بَطىءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا يُدْرِكُ حَريصٌ ما لَمْ يُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ خَيْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»:
شما عمر كاهنده و روزهاى برشمرده اى داريد، و مرگ به ناگهان مىآيد، هر كس تخم خيرى بكارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر كس تخم شرّى بكارد به پشيمانى بِدْرَوَد. هر كه هر چه بكارد همان براى اوست. كُندكار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نيست در نيابد، هر كه به خيرى رسد خدايش داده، و هر كه از شرّى رهد خدايش رهانده.
18- شناخت احمق و حكيم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَكيمِ فى قَلْبِهِ.»:
قلب احمق در دهان او و دهان حكيم در قلب اوست.
19- تلاش براى رزق مقدّر
«لا يَشْغَلْكَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»:
رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از كار واجب باز ندارد.
20- عزّتِ حقگرايى
«ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ.»:
هيچ عزيزى حقّ را رها نكند، مگر آن كه ذليل گردد و هيچ ذليلى به حقّ نياويزد، مگر آن كه عزيز شود.
21- دوست نادان
«صَديقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ.»:
دوست نادان، مايه رنج است.
22- بهترين خصلت
«خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاِْيمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»:
دو خصلت است كه بهتر و بالاتر از آنها چيزى نيست:ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.
23- نتيجه جسارت بر پدر
«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فى صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَى الْعُقُوقِ فى كِبَرِهِ.»:
جرأت و دليرى فرزند بر پدرش در كوچكى، سبب عاقّ و نارضايتى پدر در بزرگى مىشود.
24- بهتر از حيات و بدتر از مرگ
«خَيْرٌ مِنَ الْحَياةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَياةَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِكَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»:
بهتر از زندگى چيزى است كه چون از دستش دهى، از زندگى بدت آيد، و بدتر از مرگ چيزى است كه چون به سرت آيد مرگ را دوست بدارى.
25- وابستگى و خوارى
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»:
چه زشت است براى مؤمن، دلبستگى به چيزى كه او را خوار دارد.
26- نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فيها نِعْمَةٌ تُحيطُ بِها.»:
هيچ بلايى نيست، مگر اين كه در آن از طرف خدا نعمتى است.
27- اكرام بدون افراط
«لا تُكْرِمِ الرَّجُلَ بِما يَشُقُّ عَلَيْهِ.»:
هيچ كس را طورى اكرام مكن كه بر او سخت گذرد.
28- ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.»:
هر كه در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر كه آشكارا برادرش را پند دهد او را كاسته.
29- تواضع و فروتنى
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا يُحْسَدُ عَلَيْها.»:
تواضع و فروتنى، نعمتى است كه بر آن حسد نبرند.
30- سختى تربيت نادان
«رِياضَةُ الْجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَنْ عادَتِهِ كَالْمُعْجِزِ.»:
پرورش دادن نادان و ترك دادن معتاد از عادتش، مانند معجزه است.
31- شادى بيجا
«لَيْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»:
اظهار شادى نزد غمديده، از بىادبى است.
32- جمال ظاهر و باطن
«حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالُ ظاهر، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالُ باطِن.»:
صورت نيكو، زيبايى ظاهرى است،و عقل نيكو، زيبايى باطنى است.
33- كليد تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْكَذِبَ.»:
تمام پليدى ها در خانه اى قرار داده شده و كليد آن دروغگويى است.
34- چشم پوشى از لغزش و يادآورى احسان
«خَيْرُ إِخْوانِكَ مَنْ نَسِىَ ذَنْبَكَ وَ ذَكَرَ إِحْسانَكَ إِلَيْهِ.»:
بهترين برادران تو كسى است كه خطايت را ناديده گيرد و احسانت را يادآور شود.
35- مدح نالايق
«مَنْ مَدَحَ غَيْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.»:
هر كه نالايقى را ثنا گويد، خود در موضعِ اتّهام قرار گيرد.
36- راه دوست يابى
«مَنْ كانَ الْورَعُ سَجِيَّتَهُ، وَ الْكَرَمُ طَبيعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ كَثُرَ صَديقُهُ.»:
كسى كه پارسايى خوى او، و بخشندگى طبيعت او، و بردبارى خصلت او باشد دوستانش بسيار شوند.
37- انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:
كسى كه با خدا مأنوس باشد، از مردم گريزان گردد.
38- خرابى مناره ها و كاخ ها
«إِذا قامَ الْقائِمُ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَنائِرِ وَ الْمَقاصيرِ الَّتى فِى الْمَساجِدِ.»:
هنگامى كه قائم(عليه السلام) قيام كند، دستور به خرابى مناره ها و كاخ هاى مساجد دهد.
39- نماز شب، سير شبانه
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا يُدْرَكُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّيْلِ.»:
وصول به خداوند عزّوجلّ، سفرى است كه جز با عبادت در شب حاصل نگردد.
40- ادبى بسنده
«كَفاكَ أَدَبًا تَجَنُّبُكَ ما تَكْرَهُ مِنْ غَيْرِكَ.»:
در مقام ادب براى تو همين بس كه آنچه براى ديگران نمىپسندى، خود، از آن دورى كنى.

 



یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:امام حسن عسكرى,تحقیق و مقاله, :: 13:27 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

گُربه (در پهلوی: گوربک،جانوری اهلی از خانواده گربه‌سانان و یک حیوان گوشتخوار است.

گربه‌ها از ۶ تا ۷ ماهگی بالغ می‌شوند و توانایی تولید مثل دارند، ماده‌ها تا ۸ سالگی و نرها تا ۱۰ سالگی قابلیت جفت‌گیری دارند. دوره آبستنی گربه نیز بین ۶۱ تا ۶۸ روز (متوسط ۶۳ روز) است.

در زبان کودکانه گربه را پیشی می‌نامند و جالب اینکه در زبان ترکی نیز گربه را پیشیک می گویند. در اصطلاح، به گربه‌هایی با پشم های بلند گربهٔ بُراق گفته می‌شود.

نژادهای گربه

  • فهرست نژاد گربه‌ها
  • گربهٔ ایرانی
  • گربهٔ بنگال(تصویر)
  • گربهٔ آنگورا.
  • گربهٔ سیامی
  • گربهٔ حبشی
  • گربهٔ برمه‌ای
  • گربهٔ مشرقی

اندام‌شناسی 

کالبدشناسی گربه

اندازه 

گربه‌ها معمولاً وزنی بین ۲/۵ تا ۷ کیلوگرم (۵/۵ تا ۱۶ پوند) دارند، اگرچه در بعضی گونه‌های خاص وزن گربه تا ۱۱٫۳ کیلوگرم (۲۵ پوند) نیز می‌رسد. گربه‌هایی هم بوده‌اند که به علت پرخوری تا ۳۰ کیلوگرم وزن داشته‌اند. از طرف دیگر در برخی گونه‌های گربه‌های کوچک وزن گربه کمتر از ۱۰۹ گرم است.

چشمها 

گربه ها معمولا حیواناتی هستند که در شب بیشتر زندگی می کنند تا در روز.علت برق زدن چشم گربه‌ها در شب وجود پوششی به نام پرده درخشان در چشم آن‌ها است که به دید بهتر آن‌ها در نور کم کمک می‌کند.

استخوان بندی 

گربه‌ها هم همانند اکثر پستانداران دارای ۷ مهره گردنی, ۱۳ مهره صدری(مهره‌های پشت سینه، که انسان دارای ۱۲ مهره از این نوع است), ۷ مهره کمری (انسان دارای ۵ مهره از این نوع است), ۳ مهره خاجی (مهره‌های قرار گرفته در قسمت انتهایی بدن که انسان به علت نوع ایستادن دارای ۵ مهره از این نوع است) و به جز «گربه مانکس» ۲۲ یا ۲۳ مهره دمی(انسان دارای ۳ تا ۵ مهره از این نوع است) هستند. تعداد بیشتر مهره‌ها در کمر و سینه گربه در مقایسه با انسان باعث انعطاف‌پذیری و تحرک بیشتر این حیوان می‌شود. گربه از مهره‌های انتهایی دم برای حفظ تعادل در حرکات سریع استفاده می‌کند. استخوان‌های چنبر (ترقوه) گربه دارای قابلیت جابجایی هستند بدین ترتیب گربه قابلیت دارد از هر مجرایی که سرش از آن بگذرد، عبور کند.

دهان 

گربه‌ها از دندان‌های بسیار خوبی برای شکافتن گوشت‌ها برخوردارند. دندان آسیاب اول و دندان اسیاب کوچک در این حیوان با هم جفتی را تشکیل می‌دهند که برای شکافتن گوشت همچون قیچی عمل می‌کند. البته گرگ‌ها نیز دارای چنین مکانیسمی هستند و در بسیاری از گربه سانان این مکانیسم از این پیشرفته‌تر است. زبان گربه دارای برآمدگی‌های ریزی است که از آنها برای نگه داشتن و شکافتن گوشت یا لاشه استفاده می‌کند. بر روی این برآمدگی‌ها یا تیغ‌های کوچک نوعی ماده خاص وجود دارد که به گربه در هنگام تمیز کردن آنها کمک می‌کند. این برآمدگی‌ها مانند قلاب‌های ریزی هستند که به سمت عقب خوابیده‌اند و به این صورت اجازه نمی‌دهند گوشت از دهان گربه خارج شود.

تصویر یک گربه در حال خمیازه کشیدن.

گربه به وسیله دهان و زبان خود قادر به تولید انواع مختلفی از صداها هستند که شامل: میو کردن (مرنو کردن)، خرخر کردن، خرناس کشیدن، جیرجیر کردن، نالیدن و... می‌شود.

گوش‌ها

۳۲ ماهیچه متفاوت در هر گوش گربه به حیوان اجازه می‌دهند تا یک شنوایی کنترل شده‌داشته باشد. بدین صورت گربه می‌تواند هر کدام از گوش‌های خود را آزادانه نسبت به دیگری حرکت دهد؛ با این قابلیت گربه می‌تواند در حالی که در یک جهت حرکت می‌کند گوش خود را در جهت مخالف بچرخاند همچنین بیشتر گربه‌ها می‌توانند گوش‌های خود را به سمت بالا بگیرند. برعکس سگها، گربه‌های دالگوش (با گوش‌های آویزان) بسیار نایابند (گونه Scottish Fold به علت جهش ژنتیکی دالگوش است). در هنگام عصبانیت یا وحشت‌زدگی گربه گوش‌های خود را می‌خواباند. گربه‌ها همچنین در زمان بازی یا زمانی که صدایی از پشت سر بیاید گوش‌های خود را به سمت عقب می‌چرخانند.

پاها 

گربه‌ها هم مانند سگ‌ها از جمله حیوانات پنجه‌رو هستند. این حیوانات دقیقا بر روی پنجه‌های خود حرکت می‌کنند. گربه‌ها قادرند خیلی بادقت حرکت کنند. این یکی از قابلیت‌های گربه سانان است بدین ترتیب این حیوانات قادرند با کمترین صدا حرکت کنند. گربه‌ها می‌توانند در هنگام راه رفتن پنجه‌های عقبی خود را دقیقا بر روی مکان پنجه‌های جلویی قرار دهند؛ این قابلیت نه‌تنها به بی صدا حرکت کردن حیوان کمک می‌کند بلکه بدین ترتیب گربه همیشه از جایگاه پاهای عقبی خود مطمئن است. این قابلیت مخصوصا در زمین‌های ناهموار برای حیوان مفید است.

تصویری نزدیک از پنجه گربه.

برعکس سگ‌ها و دیگر پستانداران گربه‌ها برای راه رفتن هر دو پای خود را بر روی مکانی قرار می‌دهند و سپس دو پای دیگر را جلو می‌آورند. اما بیشتر پستانداران پاهای خود را به نوبت از روی زمین بر می‌دارند. گربه‌ها این قابلیت خود را با یورتمه رفتن در شترها، زرافه‌ها، برخی اسب‌های آهسته‌گام و تعداد کمی از پستانداران شریک هستند.

مانند دیگر گونه‌های شاخه گربه سانان البته بجز چیتاها، چنگال‌های گربه هم حالت جمع شونده دارند. در حالت عادی و آرام گربه چنگال‌های این حیوان به وسیله پوست پوشیده شده و به صورت پنجه هستند. این قابلیت باعث می‌شود تا چنگال‌های حیوان تیز بماند و از گیر کردن چنگال‌ها به زمین و ایجاد صدا در موقع شکار جلوگیری می‌کند. چنگال‌های پاهای جلویی گربه همیشه از چنگال‌های عقبی تیزترند اما گربه‌ها می‌توانند با اراده کامل چنگال‌های هر کدام از پاهایشان را باز کنند. آنها از چنگال‌های خود برای دفاع، شکار کردن، بالارفتن از سطوح، پاره کردن و یا کشیدن اجسامی که دارای پوسته‌ای نرم هستند استفاده می‌کنند. گیر کردن پنجه گربه در سطوحی مانند فرش، موکت یا پارچه‌های کلفت در صورتی که گربه قادر به آزاد کردن خود نباشد می‌تواند موجب آسیب دیدن حیوان شود.

بیشتر گربه‌ها دارای پنج چنگال بر روی پنجه‌های جلوی و چهار یا پنج چنگال بر روی پنجه‌های عقب هستند. این بدلیل یک جهش ژنتیکی کهن است اما با این حال گربه‌های خانگی از تعداد چنگال‌های بیشتری برخوردارند.[۶]

 



شنبه 6 آبان 1391برچسب:گربه,تحقیق و مقاله, :: 16:14 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

فیل یا پیل نام حیوانی بزرگ‌جثه از راسته خرطوم‌داران (Proboscidea) از خانواده فیلان (Elephantidae) است که بیشتر بومی هندوستان و آفریقا می‌باشد.

فیل‌ها سنگین‌ترین جانوران خشکی هستند.دو گونه فیل وجود دارد؛ یکی فیل آفریقایی که در آفریقا زندگی می‌کند و دیگری هم فیل هندی که ساکن هند است.این جانوران از خرطوم دراز خود به عنوان دست استفاده می کنند و با آن غذا و آب را در دهان خود می گذارند. جنس عاج فیل‌ها مانند جنس دندان است. فیل‌های نر از عاج برای جنگیدن استفاده می کنند.

فیل‌ها احتیاجی به دفاع از سرزمینی که در آن زندگی می‌کنند ندارند٬ چون به نظر می‌رسد همسایگانشان را می‌شناسند و با آن‌ها روابط دوستانه دارند. آن‌ها قدرت بینایی ضعیفی دارند ولی حس شنوایی و بویایی آن‌ها بسیار خوب است.اگر یکی از فیل‌ها احساس خطر کند٬ همهٔ گله گوش به زنگ می‌شود.



جمعه 5 آبان 1391برچسب:فیل,تحقیق و مقاله, :: 19:22 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی
زندگی‌نامه پروین اعتصامی؛ بزرگ‌ترین شاعر زن ایرانی
با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود...

پروین اعتصامی، شاعره نامدارمعاصر معاصر ایران از گویندگان قدر اول زبان فارسی است که با تواناترین گویندگان مرد برابری کرده وب به گواهی اساتید و سخن شناسان معاصر گوی سبقت را از آنان ربوده است.
در جامعه ما با همه اهتمام و نظام فکری اسلام به تعلیم و تربیت عموم و لازم شمردن پرورش فکری و تقویت استعدادهای زن و مرد، باز برای جنس زن به علت نظام مرد سالاری امکان تحصیل و پرورش توانایی‌های ذوق کم بوده و روی همین اصل تعداد گویندگان و علماء زن ایران در برابر خیل عظیم مردان که در این راه گام نهاده اند؛ ناچیز می‌نماید و پروین در این حد خود منحصر به فرد است.
رمز توفیق این ارزشمند زن فرهنگ و ادب فارسی، علاوه بر استعداد ذاتی؛ معجزه تربیت و توجه پدر نامور اوست که علی رغم محرومیت زن ایرانی از امکانات تحصیل و فقدان مدارس دخترانه، خود به تربیت او همت گماشت و دختر با استعداد و با سرمایه معنوی خود را به مقامی ‌که در خورد او بود رسانید.
 
پدر پروین میرزا یوسف اعتصامی ‌(اعتصام الملک) پسر میرزا ابراهیم خان مستوفی ملقب به اعتصام الملک از اهالی آشتیان بود که در جوانی به سمت استیفای آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در همان شهر زیست.
یوسف اعتصام الملک در 1291 هـ.ق در تبریز به دنیا آمد. ادب عرب و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم و زبان‌های ترکی و فرانسه را در تبریز آموخت و در لغت عرب احاطه کامل یافت. هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که کتاب (قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب) را که رساله ای بود در شرح یک صد مقام از مقامات محمود بن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم اخلاق به زبان عربی نوشت که به زودی جزء کتاب‌های درسی مصریان قرار گرفت. چندی بعد کتاب (ثورة الهند یا المراة الصابره) او نیز مورد تحسین ادبای ساحل نیل قرار گرفت .
کتاب (تربیت نسوان) او که ترجمه (تحریر المراة) قاسم امین مصری بود به سال 1318 هـ.ق انتشار یافت که در آن روزگار تعصب عام و بی خبری عموم از اهمیت پرورش بانوان در جامعه ایرانی رخ می‌نمود.
اعتصام الملک از پیش قدمان راستین تجدد ادبی در ایران و به حق از پیشوایان تحول نثر فارسی است. چه او با ترجمه شاهکارهای نویسندگان بزرگ جهان، در پرورش استعدادهای جوانان، نقش بسزا داشت. او علاوه بر ترجمه بیش از 17 جلد کتاب در بهار 1328 هـ.ق مجموعه ادبی نفیس و پرارزشی به نام (بهار) منتشر کرد که طی انتشار 24 شماره در دو نوبت توانست مطالب سودمند علمی- ادبی- اخلاقی- تاریخی- اقتصادی و فنون متنوع را به روشی نیکو و روشی مطلوب عرضه کند.

رخشنده اعتصامی
‌مشهور به پروین اعتصامی ‌در روز 25 اسفند سال 1285 شمسی در تبریز تولد یافت و از ابتدا زیر نظر پدر به رشد پرداخت.
در کودکی با پدر به تهران آمد. ادبیات فارسی و ادبیات عرب را نزد وی قرار گرفت و از محضر ارباب فضل و دانش که در خانه پدرش گرد می‌آمدند بهره‌ها یافت و همواره آنان را از قریحه سرشار و استعداد خارق‌العاده خویش دچار حیرت می‌ساخت. در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصاً با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی- ترکی و عربی) ترجمه می‌کرد طبع آزمائی می‌نمود و به پرورش ذوق می‌پرداخت.
در تیر ماه سال 1303 شمسی برابر با ماه 1924 میلادی دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می‌شد با موفقیت به پایان برد و در جشن فراغت از تحصیل خطابه ای با عنوان ” زن و تاریخ” ایراد کرد.
او در این خطابه از ظلم مرد به شریک زندگی خویش که سهیم غم و شادی اوست سخن می‌گفت. خانم میس شولر، رئیس مدرسه امریکایی دختران خاطرات خود را از تحصیل و تدریس پروین در آن مدرسه چنین بیان می‌کند.
“پروین، اگر چه در همان اوان  تحصیل در مدرسه آمریکایی نیز معلومات فراوان داشت، اما تواضع ذاتیش به حدی بود که به فرا گرفتن مطلب و موضوع تازه ای که در دسترس خود می‌یافت شوق وافر اظهار می‌نمود.”
 
خانم سرور مهکامه محصص از دوستان نزدیک پروین که گویا بیش از دوازده سال با هم مراوده و مکاتبه داشتند او را پاک طینت، پاک عقیده، پاک دامن، خوش خو، خوش رفتار، در مقام دوستی متواضع و در طریق حقیقت و محبت پایدار توصیف می‌کند.
پروین در تمام سفرهایی که با پدرش در داخل و خارج ایران می‌نمود شرکت می‌کرد و با سیر و سیاحت به گسترش دید و اطلاعات و کسب تجارب تازه می‌پرداخت.
این شاعر آزاده، پیشنهاد ورود به دربار را با بلند نظری نپذیرفت و مدال وزارت معارف ایران را رد کرد.
پروین در نوزده تیر ماه 1313 با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت.
شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی ‌او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همگامی ‌این دو طبع مخالف نمی‌توانست دیری بپاید و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت.
با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود.
 
بعد از آن واقعه تأثیرانگیز پروین مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی تهران سمت کتابداری داشت و به کار سرودن اشعار ناب خود نیز ادامه می‌داد. تا اینکه دست اجل او را در 34 سالگی از جامعه ادبی گرفت در حالی که بعد از آن سالها می‌توانست عالی ترین پدیده‌های ذوقی و فکری انسانی را به ادبیات پارسی ارمغان نماید. به هرحال در شب 16 فروردین سال 1320 خورشیدی به بیماری حصبه در تهران زندگی را بدرود گفت و پیکر او را به قم بردند و در جوار قبر پدر دانشمندش در مقبره خانوادگی بخاک سپردند.
در تهران و ولایات، ادبا و شعرا از زن و مرد اشعار و مقالاتی در جراید نشر و مجالس یادبودی برای او برپا کردند.
در سال 1314 چاپ اول دیوان پروین اعتصامی، شاعره توانای ایران، به همت پدر ادیب و گرانمایه اش انتشار یافت و دنیای فارسی زبان از ظهور بلبل داستانسرای دیگری در گلزار پر طراوت و صفای ادب فارسی آگاهی یافت و از غنچه معطر ذوق و طبع او محفوظ شد.
پروین برای سنگ مزار خود نیز قطعه اندوهباری سروده که هم اکنون بر لوح نماینده مرقدش حک شده است.
 
ویژگی سخن
او در قصایدش پیرو سبک متقدمین به ویژه ناصرخسرو است و اشعارش بیشتر شامل مضامین اخلاقی و عرفانی می‌باشد. پروین موضوعات حکمتی و اخلاقی را با چنان زبان ساده و شیوایی بیان می‌دارد که خواننده را از هر طبقه تحت تاثیر قرار می‌دهد. او در قدرت کلام و چیره دستی بر صنایع و آداب سخنوری هم پایه‌ی گویندگان نامدار قرار داشته و در این میان به مناظره توجه خاص دارد و این شیوهء را که شیوهء شاعران شمال و غرب ایران بود احیاء می‌نماید. پروین تحت تاثیر سعدی و حافظ بوده و اشعارش ترکیبی است از دو سبک خراسانی و سبک عراقی.
چاپ اول دیوان که آراسته به دیباچه پر مغز شاعر و استاد سخن شناس ملک الشعرای بهار و حاوی نتیجه بررسی و تحقیق او در تعیین ارزش ادبی و ویژگی‌های سخن پروین بود شامل بیش از یک صد و پنجاه قصیده و مثنوی در زمان شاعر و با قطعه ای در مقدمه از خود او تنظیم شده بود. پروین با اعتقاد راسخ به تأثیر پدر بزرگوارش در پرورش طبعش، دیوان خود را به او تقدیم می‌کند.
قریحه سرشار و استعداد خارق‌العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش معاشرت داشتند، به همین جهت برخی بر این گمان بودند که آن اشعار از او نیست.
پروین اعتصامی ‌بی تردید بزرگترین شاعر زن ایرانی است که در طول تاریخ ادبیات پارسی ظهور نموده است. اشعار وی پیش از آنکه به صورت دیوان منتشر شود در مجلد دوم مجله بهار که به قلم پدرش مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می‌یافت چاپ می‌شد (1302 ـ 1300 خورشیدی) دیوان اشعار پروین اعتصامی‌که شامل 6500 بیت از قصیده و مثنوی و قطعه است تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است.
مقدمه دیوان به قلم شادروان استاد محمد تقی ملک الشعرای بهار است که پیرامون سبک اشعار پروین و ویژگیهای اشعار او نوشته است.
 
سخن آخر
عمر پروین بسیار کوتاه بود، کمتر زنی از میان سخنگویان اقبالی همچون پروین داشت که در دورانی این چنین کوتاه شهرتی فراگیر داشته باشد. پنجاه سال و اندی است که از درگذشت این شاعره بنام می‌گذرد و همگان اشعار پروین را می‌خوانند و وی را ستایش می‌کنند و بسیاری از ابیات آن به صورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است.
شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است. مضمون‌های متنوع پروین مانند باغ پرگیاهی است که به راستی روح را نوازش می‌دهد. اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه آن چون ستاره ای تابناک بر دیوان پروین می‌درخشد چنانکه استاد بهار در مورد اشعار وی می‌فرمایند  پروین در قصاید خود پس از بیانات حکیمانه و عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال، همت، اقدام نیک بختی و فضیلت سوق می‌دهد. وی این قطعه را برای سنگ مزار خود سروده است.
 
اینکه خاک سیهش بالین است/اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید/هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آن همه گفتار امروز/سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند/دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست/سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد/هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا برسی/آخرین منزل هستی این است
آدمی‌هر چه توانگر باشد/چون بدین نقطه رسید مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند/چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن/دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آنکس که در این محنت گاه/خاطری را سبب تسکین است
 


پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:پروین اعتصامی,تحقیق و مقاله, :: 15:29 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

آشنایی با افغانستان

جهان > آسیا- همشهری آنلاین:
افغانستان یکی از همسایگان شرقی ایران است که سالیان متمادی است جنگ‌های مختلف در آن جریان دارد. مساحت افغانستان ۶۵۲ هزار و ۲۲۵ کیلومتر مربع است.

این کشور با کشورهای ایران از غرب، ترکمنستان از شمال، ازبکستان از شمال، تاجیکستان از شمال، چین از شرق، کشمیر از جنوب شرقی و پاکستان از جنوب هم‌مرز است.

تابستان‌های آن گرم و زمستان‌هایش سرد است. یکی از مهمترین مشخصه‌های جغرافیایی افغانستان کوهستانی بودن آن است. یکی از دلایلی که جنگ‌های افغان‌ها اغلب طولانی است همین کوهستانی بودن افغانستان است.

افغانستان به آب‌های آزاد دسترسی ندارد و به دلیل نداشتن سیستم‌ مناسب برای بازیافت زباله‌ها و تصفیه، اغلب منابع آب آن آلوده است.

در طول سال‌های گذشته وضعیت بی‌ثبات سیاسی و جنگ‌های روی داده در آن و همچنین آلودگی آب آسیب زیادی به حیات وحش زده است. پلنگ، سمور، غزال‌های وحشی و قوچ از جمله حیواناتی هستند که در این کشور در معرض انقراض قرار دارند.جهان

بر اساس آمارهای سال 2007 میلادی 31 میلیون و 889 هزار و 923 نفر در این کشور زندگی می‌کنند که میانگین سنی آنها 6/17 سال است. امید به زندگی در این کشور 43/77سال است. بزرگترین مشکل در این کشور از نظر بهداشتی بیماری‌هایی است که از طریق آب و غذای آلوده منتقل می‌شوند مانند اسهال باکتریایی و هپاتیت.

42 درصد مردم آن پشتو، 27 درصد تاجیک، 9 درصد هزاره، 9 درصد ازبک هستند. 80 درصد مردم آن سنی و 19 درصد شیعه‌اند.

از تاریخ ۱۷۴۷ میلادی که پس از مرگ نادرشاه افشار احمدخان سدوزایی خود را حاکم افغانستان کرد، تا زمان استقلال افغانستان در سال ۱۹۱۹ میلادی، این کشور به زیر سلطه دو امپراطوری آن دوران، بریتانیا و روسیه در آمده بود.

در سال ۱۹۷8 میلادی در این کشور کودتا شد و دولت کمونیست بر سر کار آمد. در سال ۱۹۹۲ یک نیروی خودجوش و چریکی به نام مجاهدین در این کشور شکل گرفت که رژیم کمونیستی ۱۵ ساله را شکست داد.

آن‌گونه که در دانشنامه اینترنتی ویکی پدیا آمده است، مجاهدین موفق به تشکیل دولت ملی نشدند و جای آنها را  طالبان گرفت. طالبان نتوانستند بقایای مجاهدین را که بر علیه آنها مقاومت می‌کردند به طور کامل سرکوب کند. رژیم طالبان با حمله ائتلاف بین‌المللی به رهبری امریکا از هم پاشید.

از سال ۲۰۰۱ میلادی بعد از کنفرانس بن (Bonn) در اثر توافق گروه‌های افغان دولت موقت به رهبری حامد کرزی روی کار آمد. حکومت در ۷ دسامبر ۲۰۰۴ میلادی به ریاست جمهوری حامد کرزی شکل گرفت و در ۱۹ دسامبر سال ۲۰۰۵ نیز انتخاب مجلس قانون‌گذاری آن را تکمیل کرد.


سیاست در افغانستان

افغانستان عضو سازمان ملل و اکو است.

حکومت در این کشور جمهوری اسلامی است. این کشور دو مجلس دارد: مجلس نمایندگان با ۲۴۹ عضو و مجلس سنا با ۱۰۲ عضو. سن قانونی در این کشور 18 سالگی است.

نظام قضایی این کشور تلفیقی از قوانین شهروندی و دینی است. هم‌اکنون احزاب زیادی در این کشور در حال فعالیت هستند.

اقتصاد در افغانستان

اقتصاد افغانستان در حال نوسازی خود پس از سال‌ها جنگ و درگیری است. با این حال پس از فروپاشی طالبان در سال 2001 رو‌ به رشد نهاده است.

درآمد ناخالص داخلی این کشور در سال 2004 میلادی  5/21میلیارد دلار بود که رقم چندان بالایی نیست. 15 میلیون نفر در این کشور شاغل هستند و نرخ بیکاری در آن 40 درصد است. نرخ تورم در این کشور در سال 2005 میلادی 3/16 درصد بود.

53 درصد از مردم این کشور زیر خط فقر زندگی می‌کنند و به دلیل همین وضعیت نامناسب اقتصادی و فقر است که بخش زیادی از مردم آن به کشورهای همسایه از جمله ایران و برخی کشورهای آمریکایی و اروپایی مهاجرت کرده‌اند.

حدود ۸۱ درصد مردم این کشور در بخش کشاورزی،۱۱ درصد در صنعت (اغلب بافندگی) و ۹ درصد در بخش خدمات مشغول به کارند.

22 درصد محصولات این کشور به هند، 21 درصد به پاکستان، 6/14 درصد به آمریکا، 3/6درصد به انگلیس، 5/5درصد به دانمارک و 3/4درصد به فنلاند صادر می‌شود.

واردات به افغانستان هم از کشورهای پاکستان 5/37 درصد، آمریکا 9/11 درصد، آلمان 1/7و هند 1/5درصد است.

بیشترین بدهی این کشور به روسیه و نیز صندوق بین‌المللی پول است که به هشت میلیارد دلار می‌رسد. پس از سقوط طالبان بیش از ۶۰ کشور جهان قول کمک به این کشور را دادند که به فاصله ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹ میلادی 9/8 میلیارد دلار به این کشور کمک بلاعوض کنند.

واحد پول آن افغانی نام دارد که از سال۲۰۰۰ به بعد ارزش‌ها به نسبت دلار رو به بهبودی دارد.

صنایع زیادی در افغانستان موجود نیست. با این حال صنعت قالی‌بافی، فرش‌های دستی، گلیم و نمد در این کشور به طور خودجوش وجود دارد. افغانستان سالانه حدود دو و نیم میلیون متر مربع فرش صادر می کند.

مردم افغانستان

مردم افغانستان به یکی از زبان‌های دری (فارسی) ۵۰ درصد، پشتو ۳۵ درصد، ازبکی، ترکمنی، پشه‌یی، نورستانی و بلوچی سخن می‌گویند. بر اساس قانون اساسی افغانستان، زبان‌های دری و پشتو زبان‌های رسمی دولت افغانستان است.

زبان غالب در کابل پایتخت و بیشتر شهرهای شمال، مرکز و شمال غرب افغانستان دری است. زبان غالب در شهرهای قندهار و جلال آباد و بیشتر شهرهای جنوب شرق افغانستان پشتو است. زبان غالب در شهرهای شبرغان و میمنه، ازبکی است.

۳۶ درصد از افراد بالای ۱۵ سال در این کشور می‌توانند بخوانند و بنویسند. در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی در دهه ۹۰، شالوده آموزش و پرورش افغانستان از هم پاشید.

در دورهٔ قدرت طالبان حتی دختران خانه‌نشین شده و اجازهٔ تحصیل از آنها گرفته شد. در این دوره، به جای درس‌های علمی مانند شیمی و فیزیک در مدارس، بیشتر بر آموزش‌های مذهبی تاکید می‌شد.

در حال حاضر ۱۳ دانشگاه و ۶ مرکز تربیت معلم در سراسر افغانستان وجود دارد. 10 درصد بودجه سالانه افغانستان به امور آموزشی اختصاص دارد، که از این میان هفت درصد آن مربوط به وزارت معارف (آموزش وپرورش) است، یک درصد مربوط به نهادهای تحقیقاتی و یک درصد مربوط به آموزش عالی است.

ارتباطات در افغانستان

افغانستان هم‌اینک دارای یک سازمان رسانه‌ای ملی به نام «رادیو تلویزیون ملی افغانستان» (RTA) است که یک کانال تلویزیونی و یک کانال رادیویی دارد.

علاوه بر RTA نزدیک به ۱۰۰ شبکه رادیویی و حدود ۱۰ شبکه تلویزیون خصوصی در این کشور وجود دارد.

رشد و توسعه نظام ارتباطی افغانستان به دلیل کوهستانی بودن این کشور بسیار کند صورت می‌گیرد که مستلزم توسعه کیفی در زمینه ماهواره‌است.

افغانستان در یک نگاه

پایتخت کابل
مساحت 647،500
واحد پول افغانی
آدرس اینترنتی af.




چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:افغانستان,تحقیق و مقاله, :: 14:13 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

آشنایی با فیلیپین

اغلب نقاط این کشور نیز کوهستانی و زلزله خیز است.فیلیپین 20 رشته کوه آتشفشانی فعال دارد و اغلب سواحل این کشور توسط توفان‌های شدید مورد تهدید قرار می‌گیرد.

دو نفر از روسای جمهور این کشور طی فاصله زمانی 15 سال از قدرت برکنار شدند.

در سال 1986 فردیناند مارکوس در پی قیام گسترده مردمی از مقام خود استعفا داد. او متهم بود که در جریان انتخابات اخلال کرده است.

در ژانویه 2001 نیز جوزف استرادا رییس جمهوری وقت پس از ماه‌ها تظاهرات گسترده مردمی از مقام خود کناره گرفت. او متهم به فساد مالی و چپاول اقتصاد ملی به نفع خود بود.جرمی که مجازات آن در فیلیپین اعدام تعیین شده است.

Philipine map

وضعیت اقتصادی فیلیپین زمانی نسبتا مطلوب بود و یکی از در حال رشد ترین اقتصاد‌های شرق آسیا محسوب می‌شد. اما این کشور اکنون با بدهی‌های کلان ملی مواجه است و میلیون‌ها نفر از شهروندان فیلیپینی در فقر زندگی می‌کنند.

اقتصاد فیلیپین به شدت وابسته به ارز خارجی است که هر کارگر فلیپینی ساکن خارج از کشور برای خانواده خود می‌فرستد.


فیلیپین بالاترین ترین میزان نرخ تولد در آسیا را دارا است. برخی از پیش بینی‌ها نیز حاکی از آن است که طی سه دهه به احتمال زیاد جمعیت این کشور 2 برابر خواهد شد.دولت‌ فیلیپین نیز اقداماتی را با ازدیاد جمعیت در این کشور انجام نمی‌دهد، زیرا دولتمردان فیلیپینی نمی‌خواهند خود را در برابر کلیسای کاتولیک قرار دهند.

فیلیپین به مدت سه دهه مستعمره اسپانیا بوده است و نام خود را از یکی از پادشاهان اسپانیا در قرن شانزدهم گرفته است. این پادشاه فیلیپ دوم نام داشت.

در اوائل قرن بیستم و پس از شکست اسپانیا از آمریکا، فیلیپین برای مدت چند دهه توسط آمریکا اداره می‌شد. فرهنگ فیلیپین امتزاجی است از فرهنگ‌های غربی و آسیایی.

ویژگی‌های انسانی و سیاسی فیلیپین

نام کامل: جمهوری فیلیپین
جمعیت: 85.2 میلیون نفر
پایتخت: مانیل
وسعت: 300 هزار کیلومتر مربع
زبان‌های اصلی: فیلیپینی، انگلیسی.
دین: مسیحیت و اسلام
امید به زندگی: مردان 68 سال، زنان 72 سال.
واحد پولی:1 پزوی فیلپین= 100 سنتاوو
صادرات اصلی: ماشین آلات الکترونیک،منسوجات، اغذیه، حیوانات زنده ومواد شیمیایی.
در آمد ناخالص ملی: 300/1دلار(آمار بانک جهانی  سال 2006 )
دامنه اینترنتی: ph 
کد بین‌المللی تلفن: +63


چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:فیلیپین,تحقیق و مقاله, :: 14:8 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

آشنایی با قزاقستان

مساحت این کشور دو میلیون و 727 هزار و 300 کیلومتر مربع است و با کشورهای روسیه قرقیزستان، ترکمنستان، ازبکستان و چین هم‌مرز است. این کشور همچنین از جنوب غربی به دریای خزر متصل است. مرز این کشور با دریای خزر یک هزار و 894 کیلومتر است.

از نظر جمعیت، قزاقستان شصت و دومین کشور جهان است.

وسعت زیاد این کشور سبب شده در هر کیلومتر مربع از قزاقستان شش نفر زندگی ‌کنند. در عین حال این کشور سه بازه زمانی را در خود جای داده است. پایتخت این کشور آلماتی است.



میانگین سنی زنان این کشور8/30سال و مردان 5/27 سال است. امید زندگی در این کشور برای زنان 84/72 سال و برای مردان 9/61 سال است.

53/7 درصد از مردم این کشور را مسلمان،8/7درصد را روس‌های ارتودکس، 3/12 درصد را باپتیست‌ها تشکیل می‌دهد.

جمعیت این کشور از زمان استقلال آن از اتحاد جماهیر شوروی سابق در سال 1991 کاهش پیدا کرده است. در سال 1989 جمعیت این کشور 16 میلیون و 464 هزار و 464 نفر بود و در سال 2006 این رقم به 15 میلیون و 300 هزار نفر رسید. البته این کاهش برمی‌گردد به مهاجرت روس‌ها در سال‌های اولیه پس از فروپاشی شوروی.

وضعیت سیاسی

قزاقستان به صورت جمهوری اداره می‌شود. رئیس‌جمهور در این کشور رئیس نیروهای نظامی است و حق وتوی مصوبات پارلمان را دارد. نخست وزیر مسئول تشکیل کابینه است و رئیس دولت قزاقستان محسوب می‌شود.

رئیس جمهور کنونی این کشور نورسلطان نظربایف است و نخست وزیر آن کریم ماسیمف که از 10 ژانویه سال 2007 کار خود را آغاز کرده است.

قزاقستان دو پارلمان دارد. یکی مجلس است که از نظر اختیارات در رده پایین‌ترین قرار دارد و دیگری سنا. مجلس در مجموع 77 کرسی نمایندگی دارد و سنا 39 کرسی.

قزاق‌ها متشکل از دو نژاد مغول و ترک هستند که در قرن سیزده میلادی به منطقه قزاقستان مهاجرت کردند. در قرن 18 میلادی این منطقه تحت سلطه روس‌ها درآمد.

پرچم قزاقستان

پرچم این کشور به رنگ آبی است. این رنگ در پرچم قزاقستان به معنی آسمان بی‌پایان این کشور است. خورشید در این پرچم به رنگ طلایی است با 32 اشعه و عقابی که در زیر آن در حال پرواز است. نماد ملی این کشور هم در گوشه پرچم قرار گرفته است.

ارتباطات در قزاقستان

در کشور قزاقستان دو میلیون و 928 انشعاب تلفن وجود دارد و هفت میلیون و 83 خط تلفن همراه. با این حال خطوط ارتباطی در این کشور ضعیف است و تجهیزات به کار رفته در خطوط ارتباطی اغلب قدیمی است.

بر اساس آمارهای سال 2007 میلادی 32 هزار و 217 دامنه اینترنتی در این کشور وجود دارد و یک میلیون و 247 هزار نفر از اینترنت در این کشور استفاده می‌کنند.

اقتصاد قزاقستان

نفت، گاز طبیعی، زغال سنگ، سنگ آهن، نیکل، کبالت و مس از عمده‌ترین ذخایر این کشور هستند. قزاقستان سالانه 4/12 درصد محصولات صادراتی خود را به آلمان، 6/11درصد را به روسیه، 9/10 درصد را به چین و 5/10 درصد را به ایتالیا و باقی را به فرانسه و رومانی می‌فرستد.

محصولات وارداتی به قزاقستان نیز بیشتر از کشورهای روسیه، چین و آلمان می‌آیند.

تولید ناخالص داخلی (GDP) این کشور در سال 2006 میلادی 4/143 میلیارد دلار بود. نرخ بیکاری در این کشور 4/7 درصد در سال 2006 میلادی است. در سال 2004 میلادی 19 درصد از جمعیت این کشور در زیر خط فقر زندگی می‌کردند. نرخ تورم در این کشور 6/8 درصد در سال 2006 اعلام شده است.

150 فرودگاه، 13 هزار و 700 کیلومتر راه‌آهن و 90 هزار و 18 کیلومتر جاده زیر ساخت‌های حمل‌و‌نقل این کشور را تشکیل می‌دهد.



چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:قزاقستان,تحقیق و مقاله, :: 13:58 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

آشنایی با ژاپن

ژاپنی‌ها کشورشان را نیپون کوکو خطاب می‌کنند که به معنی خاستگاه خورشید است. در حقیقت این کشور شرقی‌ترین کشور جهان (بدون در نظر گرفتن خاک قطب) است.

این کشور با کشورهای چین، کره جنوبی و کره شمالی و روسیه از طریق اقیانوس آرام همسایه است. هرچند این کشور از تعداد زیادی جزیره تشکیل شده است اما بزرگترین جزایر آن «هونشو»، «هوکائیدو» و «شیکوکو» در مجموع 97 درصد از خشکی‌های آن را تشکیل می‌دهند.

این کشور  کوه‌های زیادی دارد که تعداد قابل ملاحظه‌ای از آنها آتشفشانی هستند. به عنوان نمونه کوه فوجی که بلندترین کوه این کشور است ، آتشفشان است.



در عین حال ژاپن کشوری زلزله‌خیز است و سالانه در حدود یک هزار و 500 لرزش زمین در آن روی می‌دهد. به همین دلیل دانش ژاپنی‌ها در مورد زلزله بسیار زیاد است.

با جمعیتی در حدود 128 میلیون نفر، ژاپن دهمین کشور جهان از نظر جمعیت است. مطالعات باستان‌شناسی نشان می‌دهد از دوران پساپارینه سنگی انسان‌ها در جزایر ژاپن زندگی می‌کردند.

بر اساس دانشنامه اینترنتی ویکی‌پدیا، ژاپن یکی از قدرت‌های اصلی اقتصادی جهان است و دومین اقتصاد بزرگ جهان را از نظر تولید ناخالص داخلی دارد. این کشور عضو سازمان ملل متحد، G8، G4 و APEC است.

japan Map

ژاپن پنجمین بودجه دفاعی جهان را دارد و چهارمین کشور صادرکننده در جهان و ششمین کشور بزرگ وارد کننده است.

در جنگ جهانی اول، ژاپن از متفقین بود و در جنگ جهانی دوم با متفقین می‌جنگید. پس از جنگی درازمدت در اقیانوس آرام، ژاپن بیشتر متصرفات خود را از دست داد و در انتها پس از فروافتادن بمب اتم در هیروشیما و ناکازاکی، ژاپن بدون قید و شرط تسلیم شد.

پس از اشغال توسط آمریکا، با یک برنامه پیگیر توسعه صنعتی به رشد اقتصادی چشمگیری دست یافت و به یکی از بزرگ‌ترین اقتصادهای دنیا بدل شد.

سیاست در ژاپن

کشور ژاپن یک کشور امپراتوری است که در حقیقت نخست‌وزیر آن را اداره می‌کند. با این حال امپراتور به عنوان رئیس کشور در مناسبت‌های سیاسی تاثیرگذار است. در حال حاضر امپراتور ژاپن آکی‌هیتو است.

نهاد قانون‌گذار در ژاپن شورای ملی و مجلس مشاوران(سنا) است. شورای ملی ژاپن 480 عضو دارد که با رای مردم برای دوره‌های چهار ساله انتخاب می‌شوند.

اعضای مجلس مشاوران 242 نفر هستند که با رای مردم برای دوره‌ای شش ساله انتخاب می‌شوند.

نخست‌وزیر ژاپن رئیس دولت در ژاپن است که حکمش به وسیله امپراتور تنفیذ می‌شود.

اقتصاد در ژاپن

به دلیل کوهستانی و آتشفشانی بودن، ژاپن منابع طبیعی اندکی دارد با این حال در سال 2006 میلادی تولید ناخالص داخلی این کشور 218/4 تریلیون دلار بود و پس از آمریکا بیشترین تولید ناخالص داخلی را در جهان داشت.

1/5 درصد از این تولید ناخالص داخلی مربوط به بخش کشاورزی، 6/25 درصد مربوط به بخش صنعت و 73 درصد مربوط به بخش خدمات بود.

نیروی کار این کشور را 57/66میلیون نفر تشکیل می‌دهند و نرخ بیکاری در این کشور 1/4 درصد است. نرخ تورم در این کشور صنعتی 2/0درصد است.

در بخش صنایع ژاپن به عنوان یکی از پیشرفته‌ترین کشورها در زمینه تولید اتومبیل، تجهیزات الکترونیکی، ماشین ابزار، فولاد و فلزات غیرآهنی، کشتی‌سازی، صنایع شیمیایی و نساجی و نیز صنایع غذایی فرآوری شده محسوب می‌شود. این کشور دارای چندین شرکت بین‌المللی با مارک‌های معتبری همچون تویوتا، هوندا، سونی، نیسان‌وسیتی زن است.

صادرات، بخش عمده‌ای از درآمدهای اقتصادی ژاپن را تشکیل می‌دهد و شامل تجهیزات حمل‌و‌نقل، لوازم موتوری، تجهیزات الکتریکی، ‌مواد شیمیایی و مواد نیمه رسانا است.

مهمترین شرکای تجاری این کشور را آمریکا با 22 درصد، چین با 3/14 درصد، کره جنوبی با 8/7درصد، تایوان با 8/6درصد و هنگ‌کنگ با 6/5 درصد تشکیل می‌دهند.

واردات ژاپن شامل تجهیزات و ماشین‌آلات، سوخت، مواد غذایی، مواد شیمیایی، منسوجات و مواد اولیه است و شرکای ژاپن در این زمینه چین با 5/20 درصد، آمریکا با 12 درصد، عربستان سعودی با 4/6درصد، امارات متحده عربی با 5/5 درصد، استرالیا با 8/4 درصد، کره جنوبی با 7/4درصد و اندونزی 2/4 درصد است.

مردم ژاپن

میانگین سنی مردم ژاپن 5/43 سال است. در عین حال رشد جمعیت آن منفی است. در نتیجه پیش‌بینی می‌شود اگر اوضاع به همین روال پیش رود جمعیت ژاپن در آینده‌ای نه چندان دور مسن خواهد بود. امید به زندگی در این کشور 02/82سال است.

98/5درصد مردم این کشور را ژاپنی‌ها، 5/0 درصد را کرهای‌ها، 4/0درصد را چینی‌ها و 7/0را بقیه ملیت‌ها تشکیل می‌دهند. بودایی‌ها و شینتوها 84 درصد مردم این کشور را تشکیل می‌دهند و بقیه ادیان و مذاهب جمعیتی در حدود 16 درصد این کشور را در بر می‌گیرند.

در ژاپن رسوم و سنن بسیار مهم هستند و به آسانی تغییر نمی‌کنند. به همین دلیل زنان برای ورود به دنیای کار و نیز کسب حقوق مساوی دوران سختی را پشت سر گذاشته‌اند.[فرهنگ، سیاست و زندگی در ژاپن]

در ژاپن سیاستمداران زن نادرند و تنها پنج درصد کرسی‌های قانون‌گذاری در دست زنان است. حدود 40 درصد زنان ژاپنی بیرون از خانه کار می‌کنند و اغلب آنها تکنیسین، فروشنده یا کارگران رده پایین هستند.

حدود ۳۰ درصد از زنان ژاپنی تحصیلات دانشگاهی دارند که از این میان اغلب آنها کسانی هستند که دوره دو ساله علوم مذهبی را گذرانده‌اند.

ارتباطات در ژاپن

از نظر ارتباطی ژاپن جزو کشورهای پیشرفته به شما می‌رود. در ژاپن 55میلیون و 155  هزار خط تلفن ثابت وجود دارد و 101 میلیون و 70هزار خط تلفن همراه.[آشنایی با سازمان رادیو و تلویزیون ملی ژاپن (NHK)]

بر اساس آمارهای سال 1999 میلادی 211 ایستگاه تلویزیونی در این کشور وجود دارد.[شبکه انگلیسی‌زبان بین‌المللی ژاپن راه‌اندازی شد]

در سال 2007 میلادی میزبانان اینترنتی در این کشور رقمی در حدود 33میلیون و 333 هزار را تشکیل دادند و تعداد کاربران اینترنت در ژاپن 87میلیون و 54 هزار نفر بود.

ژاپن در یک نگاه

مساحت 377،873 کیلومتر مربع
جمعیت 127،433،494 نفر
پایتخت توکیو
واحد پول ین
دامنه اینترنتی jp.
پیش شماره 81+




چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:ژاپن,تحقیق و مقاله, :: 13:34 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

دلتا در دانش جغرافیا زمینی است مثلثی شکل که از آبرفت رودخانه پدید آمده باشد.

دلتا زمانی تشکیل می‌شود که مقدار رسوبی که به وسیله رودخانه به دریا می‌رسد، بیش از مقداری باشد که بر اثر جزر و مد، امواج و جریان‌های دریایی پراکنده می‌شود[۱]. این نام را یونانی‌ها به ملاقی نیل و مدیترانه به دلیل شکل مثلث مانند و شباهت آن به حرف دلتا در الفبای یونانی داده بودند.[۲]

این زمین سه‌گوش با خاک رسوبیش در دهانه رود با دریا قرار می‌گیرد. خاک این سرزمین برای کشاورزی مناسب است. دلتاها معمولاً در سرزمین‌های هموار تشکیل می‌شوند. چون رود در مسیر خود آبرفت‌ها را انباشته می‌کند و باعث می‌شود که ارتفاع آن قسمت از دیگر قسمت‌ها بیشتر شود. بنابراین رود چند شاخه شده و از مسیر جدیدی به سمت دریا می‌رود. این روند برای هر شاخه چندین بار تکرار می‌شود تا دلتا تشکیل شود. رودها آبرفت‌ها را در دهانهٔ خود، یعنی جایی که به دریا می ریزند، انباشته می کنند.از انباشته شدن آبرفت‌ها در دهانهٔ رودها دلتاهای پهناوری به وجود می آید. با انباشته شدن دایمی آبرفت ها، دلتاها پیوسته توسعه می یابند، در آب دریا پیش می روند و جاهای مناسبی برای کشاورزی به وجود می آورند. وجود این دلتاها در زمین‌های بسیار هموار ممکن است خطر بروز سیلاب‌ها را افزایش دهد.



سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:دلتا,تحقیق و مقاله, :: 18:57 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی
زندگینامه امام محمد باقر(ع)

نام مبارك امام پنجم محمد بود .

لقب آن حضرت باقر يا باقرالعلوم است ,بدين جهت كه : درياى دانش را شكافت و اسرار علوم را آشكارا ساخت .

القاب ديگرى مانند شاكر و صابر و هادى نيز براى آن حضرت ذكر كردهاند كه هريك بازگوينده صفتى از صفات آن امام بزرگوار بوده است .

كنيه امام ابوجعفر بود .

مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبى ( ع )است .

بنابراين نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اكبر حضرت امام حسن ( ع )و از سوى پدر به امام حسين ( ع ) ميرسيد .

پدرش حضرت سيدالساجدين , امام زين العابدين , على بن الحسين ( ع ) است .

تولد حضرت باقر ( ع ) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57 هجرى در مدينه جانگداز كربلا همراه پدر و در كنار جدش حضرت سيدالشهداء كودكى بود كه به چهارمين بهار زندگيش نزديك ميشد .

دوران امامت امام محمد باقر ( ع ) از سال 95 هجرى كه سال درگذشت امام زين العابدين ( ع ) است آغاز شد و تا سال 114 ه . يعنى مدت 19 سال و چند ماه ادامه داشته است .

در دوره امامت امام محمد باقر ( ع ) و فرزندش امام جعفرصادق ( ع ) مسائلى مانند انقراض امويان و بر سر كار آمدن عباسيان و پيدا شدن مشاجرات سياسى و ظهور سرداران و مدعيانى مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانى و ديگران مطرح است , ترجمه كتابهاى فلسفى و مجادلات كلامى در اين دوره پيش ميآيد , و عدهاى از مشايخ صوفيه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پيدا ميشوند .

قاضيها و متكلمانى به دلخواه مقامات رسمى و صاحب قدرتان پديدميآيند و فقه و قضاء و عقايد و كلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراكز قدرت خلافت شرح و تفسير مينمايد , و تعليمات قرآنى - به ويژه مسأ له امامت و ولايت را , كه پس از واقعه عاشورا و حماسه كربلا , افكار بسيارى از حق طلبان را به حقانيت آل على ( ع ) متوجه كرده بود , و پرده از چهره زشت ستمكاران اموى ودين به دنيا فروشان برگرفته بود , به انحراف ميكشاندند و احاديث نبوى را دربوته فراموشى قرار ميدادند .

برخى نيز احاديثى به نفع دستگاه حاكم جعل كرده ويا مشغول جعل بودند و يا آنها را به سود ستمكاران غاصب خلافت دگرگون مينمودند .

اينها عواملى بود بسيار خطرناك كه بايد حافظان و نگهبانان دين در برابر آنهابايستند .

بدين جهت امام محمد باقر ( ع ) و پس از وى امام جعفر صادق ( ع )از موقعيت مساعد روزگار سياسى , براى نشر تعليمات اصيل اسلامى و معارف حقه بهره جستند , و دانشگاه تشيع و علوم اسلامى را پايهريزى نمودند .

زيرا اين امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقيقى تعليمات پيامبر( ص ) و ناموس و قانون عدالت بودند , و ميبايست به تربيت شاگردانى عالم و عامل و يارانى شايسته و فداكار دست يازند , و فقه آل محمد ( ص ) را جمع و تدوين و تدريس كنند .

به همين جهت محضر امام باقر ( ع ) مركز علماء ودانشمندان و راويان حديث و خطيبان و شاعران بنام بود .

در مكتب تربيتى امام باقر ( ع ) علم و فضيلت به مردم آموخته ميشد .

ابوجعفر امام محمد باقر ( ع )متولى صدقات حضرت رسول ( ص ) و اميرالمؤمنين ( ع ) و پدر و جد خود بود واين صدقات را بر بنى هاشم و مساكين و نيازمندان تقسيم ميكرد , و اداره آنهارا از جهت مالى به عهده داشت .

امام باقر ( ع ) داراى خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامى بود .

سيرت و صورتش ستوده بود .

پيوسته لباس تميز و نوميپوشيد .

در كمال وقار و شكوه حركت ميفرمود .

از آن حضرت ميپرسيدند : جدت لباس كهنه و كم ارزش ميپوشيد , تو چرا لباس فاخر بر تن ميكنى ؟ پاسخ ميداد : مقتضاى تقواى جدم و فرماندارى آن روز , كه محرومان و فقرا و تهيدستان زيادبودند , چنان بود .

من اگر آن لباس بپوشم در اين انقلاب افكار , نميتوانم تعظيم شعائر دين كنم .

امام پنجم ( ع ) بسيار گشادهرو و با مؤمنان و دوستان خويش برخورد بود .

با همه اصحاب مصافحه ميكرد و ديگران را نيز بدين كار تشويق ميفرمود .

در ضمن سخنانش ميفرمود : مصافحه كردن كدورتهاى درونى را از بين ميبرد و گناهان دوطرف - همچون برگ درختان در فصل خزان - ميريزد .

امام باقر ( ع ) در صدقات و بخشش و آداب اسلامى مانند دستگيرى از نيازمندان و تشييع جنازه مؤمنين وعيادت از بيماران و رعايت ادب و آداب و سنن دينى , كمال مواظبت را داشت .

ميخواست سنتهاى جدش رسول الله ( ص ) را عملا در بين مردم زنده كند و مكارم اخلاقى را به مردم تعليم نمايد .

در روزهاى گرم براى رسيدگى به مزارع و نخلستانها بيرون ميرفت , و باكارگران و كشاورزان بيل ميزد و زمين را براى كشت آماده ميساخت .

آنچه ازمحصول كشاورزى - كه با عرق جبين و كد يمين - به دست ميآورد در راه خدا انفاق ميفرمود .

بامداد كه براى اداى نماز به مسجد جدش رسول الله ( ص ) ميرفت , پس از گزاردن فريضه , مردم گرداگردش جمع ميشدند و از انوار دانش و فضيلت اوبهرهمند ميگشتند .

مدت بيست سال معاويه در شام و كارگزارانش در مرزهاى ديگر اسلامى درواژگون جلوه دادن حقايق اسلامى - با زور و زر و تزوير و اجير كردن عالمان خودفروخته - كوشش بسيار كردند .

ناچار حضرت سجاد ( ع ) و فرزند ارجمندش امام محمد باقر ( ع ) پس از واقعه جانگداز كربلا و ستمهاى بيسابقه آل ابوسفيان , كه مردم به حقانيت اهل بيت عصمت ( ع ) توجه كردند , در اصلاح عقايد مردم به ويژه در مسأ له امامت و رهبرى , كه تنها شايسته امام معصوم است , سعى بليغ كردندو معارف حقه اسلامى را - در جهات مختلف - به مردم تعليم دادند ; تا كار نشر فقه و احكام اسلام به جايى رسيد كه فرزند گرامى آن امام , حضرت امام جعفر صادق ( ع ) دانشگاهى با چهار هزار شاگرد پايهگذارى نمود , و احاديث و تعليمات اسلامى را در اكناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد .

امام سجاد ( ع )با زبان دعا و مناجات و يادآورى از مظالم اموى و امر به معروف و نهى از منكرو امام باقر ( ع ) با تشكيل حلقههاى درس , زمينه اين امر مهم را فراهم نمود ومسائل لازم دينى را براى مردم روشن فرمود .

رسول اكرم اسلام ( ص ) در پرتو چشم واقع بين و با روشن بينى وحى الهى وظايفى را كه فرزندان و اهل بيت گرامياش در آينده انجام خواهند داد و نقشى را كه در شناخت و شناساندن معارف حقه به عهده خواهند داشت , ضمن احاديثى كه از آن حضرت روايت شده , تعيين فرموده است .

چنان كه در اين حديث آمده است : روزى جابر بن عبدالله انصارى كه در آخر عمر دو چشم جهان بينش تاريك شده بود به محضر حضرت سجاد ( ع ) شرفياب شد .

صداى كودكى را شنيد , پرسيد كيستى ؟ گفت من محمد بن على بن الحسينم , جابر گفت : نزديك بيا , سپس دست او راگرفت و بوسيد و عرض كرد : روزى خدمت جدت رسول خدا ( ص ) بودم .

فرمود : شايد زنده بمانى و محمدبن على بن الحسين كه يكى از اولاد من است ملاقات كنى .سلام من را به او برسان و بگو : خدا به تو نور حكمت دهد .علم و دين را نشر بده .

امام پنجم هم به امر جدش قيام كرد و در تمام مدت عمر به نشر علم و معارف دينى و تعليم حقايق قرآنى و احاديث نبوى ( ص ) پرداخت .

اين جابر بن عبدالله انصارى همان كسى است كه در نخستين سال بعد از شهادت حضرت امام حسين ( ع ) به همراهى عطيه كه مانند جابر از بزرگان و عالمان باتقوا و از مفسران بود , در اربعين حسينى به كربلا آمد و غسل كرد , و در حالى كه عطيه دستش را گرفته بود در كنار قبر مطهر حضرت سيدالشهداء آمد و زيارت آن سرور شهيدان را انجام داد .

بارى , امام باقر عليه السلام منبع انوار حكمت و معدن احكام الهى بود .

نام نامى آن حضرت با دهها و صدها حديث و روايت وكلمات قصار و اندرزهايى همراه است , كه به ويژه در 19 سال امامت براى ارشاد مستعدان و دانش اندوزان و شاگردان شايسته خود بيان فرموده است .

بنا به رواياتى كه نقل شده است , در هيچ مكتب و محضرى دانشمندان خاضعتر و خاشعتر ازمحضر محمد بن على ( ع ) نبودهاند .

در زمان اميرالمؤمنين على ( ع ) گوئيا , مقام علم و ارزش دانش هنوز -چنان كه بايد - بر مردم روشن نبود , گويا مسلمانان هنوز قدم از تنگناى حيات مادى بيرون ننهاده و از زلال دانش علوى جامى ننوشيده بودند , و در كنار درياى بيكران وجود على ( ع ) تشنه لب بودند و جز عدهاى معدود قدر چونان گوهرى رانميدانستند .

بي جهت نبود كه مولاى متقيان بارها ميفرمود : سلونى قبل از تفقدونى پيش از آنكه من را از دست بدهيد از من بپرسيد .

و بارها ميگفت : من به راههاى آسمان از راههاى زمين آشناترم .

ولى كو آن گوهرشناسى كه قدر گوهر وجودعلى را بداند ؟ اما به تدريج , به ويژه در زمان امام محمد باقر ( ع ) مردم كم كم لذت علوم اهل بيت و معارف اسلامى را درك ميكردند , و مانند تشنه لبى كه سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و يا قدر آن را ندانسته باشد , زلال گواراى دانش امام باقر ( ع ) را دريافتند و تسليم مقام علمى امام ( ع ) شدند , و به قول يكى از مورخان : مسلمانان در اين هنگام از ميدان جنگ و لشكر كشى متوجه فتح دروازههاى علم و فرهنگ شدند .

امام باقر ( ع ) نيز چون زمينه قيام بالسيف ( قيام مسلحانه ) در آن زمان - به علت خفقان فراوان و كمبودحماسه آفرينان - فراهم نبود , از اين رو , نشر معارف اسلام و فعاليت علمى راو هم مبارزه عقيدتى و معنوى با سازمان حكومت اموى را , از اين طريق مناسبترميديد , و چون حقوق اسلام هنوز يك دوره كامل و مفصل تدريس نشده بود , به فعاليتهاى ثمر بخش علمى در اين زمينه پرداخت .

اما بدين خاطر كه نفس شخصيت امام و سير تعليمات او - در ابعاد و مرزهاى مختلف - بر ضرر حكومت بود , مورد اذيت و ايذاء دستگاه قرار ميگرفت .

در عين حال امام هيچگاه از اهميت تكليفى شورش ( عليه دستگاه ) غافل نبود , و از راه ديگرى نيز آن را دامن ميزد : و آن راه , تجليل و تأ ييد برادر شورشياش زيد بن على بن الحسين بود .

رواياتى در دست است كه وضع امام محمد باقر ( ع ) كه خود - در روزگارش - مرزبان بزرگ فكرى و فرهنگى بوده و نقش مهمى در نشر اخلاق و فلسفه اصيل اسلامى و جهان بينى خاص قرآن , و تنظيم مبانى فقهى و تربيت شاگردانى مانند امام شافعى و تدوين مكتب داشته , موضع انقلابى برادرش زيد را نيز تأ ييدميكرده است چنانكه نقل شده امام محمد باقر ( ع ) ميفرمود : خداوندا پشت من را به زيد محكم كن .

و نيز نقل شده است كه روزى زيد بر امام باقر ( ع ) وارد شد , چون امام ( ع ) زيد بن على را ديد , اين آيه را تلاوت كرد : يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين بالقسط شهداء لله .

يعنى : اى مؤمنان , بر پاى دارندگان عدالت باشيد و گواهان , خداى را .

آنگاه فرمود : انت و الله يا زيد من اهل ذلك , اى زيد , به خدا سوگندتو نمونه عمل به اين آيهاى .

ميدانيم كه زيد برادر امام محمد باقر ( ع ) كه تحت تأ ثير تعليمات ائمه ( ع ) براى اقامه عدل و دين قيام كرد .

سرانجام عليه هشام به عبدالملك اموى ,در سال ( 120 يا 122 ) زمان امامت امام جعفر صادق ( ع ) خروج كرد و دستگاه جبار , ناجوانمردانه او را به قتل رساند .

بدن مقدس زيد را سالها بر دار كردند و سپس سوزانيدند .

و چنانكه تاريخ مينويسد : گرچه نهضت زيد نيز به نتيجهاى نينجاميد و قيامهاى ديگرى نيز كه در اين دوره به وجود آمد , از جهت ظاهرى به نتايجى نرسيد , ولى اين قيامها و اقدامها در تاريخ تشيع موجب تحرك و بيدارى و بروز فرهنگ شهادت عليه دستگاه جور به شمار آمده و خون پاك شيعه را درجوشش و غليان نگهداشته و خط شهادت را تا زمان ما در تاريخ شيعه ادامه داده است .

امام باقر ( ع ) و امام صادق ( ع ) گرچه به ظاهر به اين قيامها دست نيازيدند , كه زمينه را مساعد نميديدند , ولى در هر فرصت و موقعيت به تصحيح نظر جامعه درباره حكومت و تعليم و نشر اصول اسلام و روشن كردن افكار , كه نوعى ديگر از مبارزه است , دست زدند .

چه در اين دوره , حكومت اموى رو به زوال بود و فتنه عباسيان دامنگير آنان شده بود , از اين رو بهترين فرصت براى نشرافكار زنده و تربيت شاگردان و آزادگان و ترسيم خط درست حكومت , پيش آمده بود و در حقيقت مبارزه سياسى به شكل پايهريزى و تدوين اصول مكتب - كه امرى بسيار ضرورى بود - پيش آمد .

اما چنان كه اشاره شد , دستگاه خلافت آنجا كه پاى مصالح حكومتى پيش ميآمدو احساس ميكردند امام ( ع ) نقاب از چهره ظالمانه دستگاه برميگيرد و خط صحيح را در شناخت امام معصوم ( ع ) و امامت كه دنباله خط رسالت و بالاخره حكومت الله است تعليم ميدهد , تكان ميخوردند و دست به ايذاء و آزار وشكنجه امام ( ع ) ميزدند و گاه به زجر و حبس و تبعيد ... براى شناخت اين امر , به بيان اين واقعه كه در تاريخ ياد شده است ميپردازيم : در يكى از سالها كه هشام بن عبدالملك , خليفه اموى , به حج ميآيد , جعفر بن محمد , امام صادق , در خدمت پدر خود , امام محمد باقر , نيز به حج ميرفتند .

روزى در مكه , حضرت صادق , در مجمع عمومى سخنرانى ميكند و در آن سخنرانى تأ كيد بر سر مسأ له پيشوايى و امامت و اينكه پيشوايان بر حق و خليفههاى خدا در زمين ايشانند نه ديگران , و اينكه سعادت اجتماعى و رستگارى در پيروى از ايشان است و بيعت با ايشان و ... نه ديگران .

اين سخنان كه در بحبوحه قدرت هشام گفته ميشود , آن هم در مكه در موسم حج , طنينى بزرگ مييابد و به گوش هشام ميرسد .

هشام در مكه جرأ ت نميكند و به مصلحت خود نميبيند كه متعرض آنان شود .

اما چون به دمشق ميرسد , مأ مور به مدينه ميفرستد و از فرماندارمدينه ميخواهد كه امام باقر ( ع ) و فرزندش را به دمشق روانه كرد , و چنين ميشود .

حضرت صادق ( ع ) ميفرمايد : چون وارد دمشق شديم , روز چهارم ما را به مجلس خود طلبيد .

هنگامى كه به مجلس او درآمديم , هشام بر تخت پادشاهى خويش نشسته و لشكر و سپاهيان خود را در سلاح كامل غرق ساخته بود , و در دو صف دربرابر خود نگاه داشته بود .

نيز دستور داده بود تا آماج خانهاى ( جاهايى كه درآن نشانه براى تيراندازى ميگذارند ) در برابر او نصب كرده بودند , و بزرگان اطرافيان او مشغول مسابقه تيراندازى بودند .

هنگامى كه وارد حياط قصر او شديم , پدرم در پيش ميرفت و من از عقب او ميرفتم , چون نزديك رسيديم , به پدرم گفته : شما هم همراه اينان تير بيندازيد پدرم گفت : من پير شدهام .

اكنون اين كار از من ساخته نيست اگر من را معاف دارى بهتر است .

هشام قسم ياد كرد : به حق خداوندى كه ما را به دين خود و پيغمبر خود گرامى داشت , تورا معاف نميدارم .

آنگاه به يكى از بزرگان بنى اميه امر كرد كه تير و كمان خود را به او ( يعنى امام باقر - ع - ) بده تا او نيز در مسابقه شركت كند .

پدرم كمان را از آن مرد بگرفت و يك تير نير بگرفت و در زه گذاشت و به قوت بكشيد و بر ميان نشانه زد .

سپس تير ديگر بگرفت و بر فاق تير اول زد ... تاآنكه نه تير پياپى افكند .

هشام از ديدن اين چگونگى خشمگين گشت و گفت : نيك تير انداختى اى ابوجعفر , تو ماهرترين عرب و عجمى در تيراندازى .

چراميگفتى من بر اين كار قادر نيستم ؟ ...

بگو : اين تيراندازى را چه كسى به توياد داده است .

پدرم فرمود : ميدانى كه در ميان اهل مدينه , اين فن شايع است .

من در جوانى چندى تمرين اين كار كردهام .

سپس امام صادق ( ع ) اشاره ميفرمايد كه : هشام از مجموع ماجرا غضبناك گشت و عازم قتل پدرم شد .

در همان محفل هشام بر سر مقام رهبرى و خلافت اسلامى با امام باقر ( ع ) سخن ميگويد .

امام باقر درباره رهبرى رهبران بر حق و چگونگى اداره اجتماع اسلامى و اينكه رهبر يك اجتماع اسلامى بايد چگونه باشد , سخن ميگويد .

اينها همه هشام را - كه فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام -بيش از پيش ناراحت ميكند .

بعضى نوشتهاند كه : امام باقر را در دمشق به زندان افكند .

و چون به او خبر ميدهند كه زندانيان دمشق مريد و معتقد به امام ( ع ) شدهاند , امام را رها ميكند و به شتاب روانه مدينه مينمايد .

و پيكى سريع , پيش از حركت امام از دمشق , ميفرستد تا در آباديها و شهرهاى سر راه همه جا عليه آنان ( امام باقر و امام صادق ع ) تبليغ كنند تا بدين گونه ,مردم با آنان تماس نگيرند و تحت تأ ثير گفتار و رفتارشان واقع نشوند .

با اين وصف امام ( ع ) در اين سفر , از تماس با مردم - حتى مسيحيان - و روشن كردن آنان غفلت نميورزد .

جالب توجه و قابل دقت و يادگيرى است كه امام محمد باقر ( ع ) وصيت ميكند به فرزندش امام جعفر صادق ( ع ) كه مقدارى از مال او را وقف كند , تاپس از مرگش , تا ده سال در ايام حج و در منى محل اجتماع حاجيها براى سنگ انداختن به شيطان ( رمى جمرات ) و قربانى كردن براى او محفل عزا اقامه كنند .

توجه به موضوع و تعيين مكان , اهميت بسيار دارد .

به گفته صاحب الغدير -زنده ياد علامه امينى - اين وصيت براى آن است كه اجتماع بزرگ اسلامى , در آن مكان مقدس با پيشواى حق و رهبر دين آشنا شود و راه ارشاد در پيش گيرد , واز ديگران ببرد و به اين پيشوايان بپيوندد , و اين نهايت حرص بر هدايت مردم است و نجات دادن آنها از چنگال ستم و گمراهى .

شهادت امام باقر ( ع )

حضرت امام محمد باقر ( ع ) 19 سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زين العابدين ( ع ) زندگى كرد و در تمام اين مدت به انجام دادن وظايف خطير امامت , نشر و تبليغ فرهنگ اسلامى , تعليم شاگردان , رهبرى اصحاب و مردم , اجرا كردن سنتهاى جد بزرگوارش در ميان خلق , متوجه كردن دستگاه غاصب حكومت به خط صحيح رهبرى و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعى و امام معصوم , كه تنها خليفه راستين خدا و رسول ( ص ) در زمين است , پرداخت و لحظهاى از اين وظيفه غفلت نفرمود .

سرانجام در هفتم ذيحجه سال 114 هجرى در سن 57 سالگى در مدينه به وسيله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست .

پيكر مقدسش را در قبرستان بقيع - كنارپدر بزرگوارش - به خاك سپردند .

زنان و فرزندان

فرزندان آن حضرت را هفت نفر نوشتهاند : ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق ( ع ) و عبدالله كه مادرشان ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر بود .

ابراهيم و عبيدالله كه از ام حكيم بودند و هر دو در زمان حيات پدر بزرگوارشان وفات كردند .

على و زينب و ام سلمه كه از ام ولد بودند .

 

برای دریافت اس ام اس های مخصوص شهادت ان حضرت به ادرس زیرمراجعه کنید

http://lovely11.persianblog.ir/post/551/



دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:امام محمد باقر,تحقیق و مقاله, :: 20:35 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

آشنایی با کره جنوبی

این کشور از شمال با کره شمالی همسایه است. از غرب از طریق دریای زرد همسایه چین است و از جنوب شرقی از طریق تنگه کره با ژاپن در ارتباط است.

تاریخ کره به دو هزار سال پیش از میلاد مسیح بازمی‌گردد. بررسی‌های باستان‌شناسی نشان می‌دهد اولین انسان‌ها در آن زمان در شبه‌جزیره کره ساکن شدند.

کره جنوبی کشوری نیمه کوهستانی است که ارتفاعات آن عمدتا در نواحی مرکزی و شمال شرقی واقع شده‌اند. جلگه‌ها و جنگل‌ها در آن وسعت زیادی دارند. آب و هوای آن گرم و مرطوب  و پرباران است.North-South Korea

این کشور در فاصله سال‌های 1910 تا 1945 تحت سلطه ژاپن بود. در سال 1948 بنیان جمهوری کره جنوبی نهاده شد. در پانزدهم اوت این سال کره‌جنوبی تشکیل شد و سینگمان ری به عنوان اولین رئیس جمهور آن انتخاب شد که تا سال 1960 حکومت کرد.

در 25 ژوئن سال 1950 به دنبال چند ماه تشنج، سرانجام نیروهای کره شمالی به کره جنوبی حمله‌ور شدند.

در بیست و هفتم ژوئن همان سال شورای امنیت سازمان ملل اعلام کرد که سپاهیان تعدادی از کشور های عضو برای مقابله با قوای کره شمالی به منطقه خواهند شتافت.

جنگ شدت گرفت و قوای کره شمالی عقب رانده شد. مذاکرات ترک مخاصمه ازسال 1951 آغازشد اما به علت اختلافات و مشکلات فراوان تا ژوئیه 1953 نیز ادامه یافت.



سیاست در کره‌جنوبی

در انتخابات مارس 1960، ری برای چهارمین بار به ریاست جمهوری انتخاب شد ولی در مقابل تظاهرات دانشجویان و شورش مردم استعفاء داد. در سال 1961 گروهی از نظامیان تحت رهبری ژنرال پارک چونگ هی قدرت را دردست گرفتند.

حکومت ژنرال چونگ هی 18 سال به طول انجامید. مناسبات سیاسی عادی بین ژاپن و کره جنوبی با عقد پیمانی درسال 1965 برقرارشد. درسال 1979، پارک چونگ هی بوسیله رئیس سازمان امنیت کشورترور شد و پس از تشنجات فراوانی سرانجام قدرت به دست ژنرال چون دوهوان رسید.

در حال حاضر رئیس جمهور این کشور «لی میونگ باک» است و نخست وزیر آن «رو موو هیوان».

قوه مقننه این کشور از یک مجلس ملی با 231 عضو برای یک دوره 6 ساله تشکیل شده است. قانون اساسی موجود در سال 1948 تدوین شده و در سال 1972 اصلاحاتی بر آن افزوده شده است.

براساس آخرین تقسیمات کشوری، کره جنوبی از 9 استان و دو شهر ویژه تشکیل شده که زیرنظر فرماندار انتصابی دولت مرکزی اداره می‌شود.

اقتصاد در کره جنوبی

از دهه 60 میلادی کره جنوبی رشد اقتصادی را تجربه کرد و در حال حاضر یکی از کشورهای پیشرفته از نظر اقتصادی در قاره آسیاست. کارخانه‌های فراوان تولید ماشین و تجهیزات الکترونیکی چرخ‌های اقتصاد این کشور را به چرخش واداشته‌اند.

تولید ناخالص داخلی کره 206/1تریلیون دلار است که بیشتر آن در بخش‌های صنعت و خدمات تولید می‌شود. 01/24 میلیون نفر نیروی کار آن را تشکیل می‌دهند و نرخ بیکاری در آن 9/2 درصد است. 15 درصد از مردم آن زیر خط فقر زندگی می‌کنند.

محصولات صادراتی آن شامل نیمه‌رساناها، تجهیزات ارتباطات بی‌سیم، وسایل نقلیه موتوری، کامپیوتر، آهن، کشتی و مشتقات نفتی است که بیشتر به کشورهای چین (22 درصد)، آمریکا (5/12 درصد) و ژاپن (1/7 درصد) صادر می‌شود.

محصولات وارداتی آن شامل ماشین‌آلات، تجهیزات الکترونیکی، نفت، آهن، تجهیزات حمل‌و‌نقل و پلاستیک است که از چین (7/17 درصد)، ژاپن (16 درصد)، آمریکا (7/10 درصد) و عربستان سعودی (9/5 درصد) می‌آید.

مردم کره جنوبی

جمعیت این کشور 49 میلیون و 44 هزار و 790 نفر است. میانگین سنی مردم کره جنوبی 8/35 سال است. امید به زندگی در بدو تولد برای زنان 93/80 سال و برای مردان 81/73سال است.

26/3درصد از مردم آن مسیحی و 2/23درصد بودایی هستند. زبان رسمی این کشور کره‌ای است اما زبان انگلیسی به طور گسترده در آن رواج دارد.

ارتباطات در کره جنوبی

در کره جنوبی در کنار رادیو و تلویزیون‌های خصوصی استفاده از تلویزیون‌های ماهواره‌ای هم رواج دارد.

در کره جنوبی بیش از صد روزنامه ملی و محلی وجود دارد که بسیاری از آنها را صنعتگران و صاحبان کارخانه‌ها اداره می‌کنند.

کره‌جنوبی در یک نگاه

مساحت 98،480 کیلومتر مربع
جمعیت 49،044،790 نفر
پایتخت سئول
واحد پول ون
دامنه اینترنتی kr.
پیش‌شماره 82+




دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:کره جنوبی,تحقیق و مقاله, :: 15:43 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

آشنایی با کره شمالی

این کشور از شمال با چین، از شمال شرق با روسیه و از جنوب با کره جنوبی همسایه است.

در قرون پانزدهم و شانزدهم کره از نظر علمی و فرهنگی پیشرفت زیادی داشت. در سال 1592 ژاپن به کره لشکرکشی کرد ولی حکومت با کمک چینی‌ها حمله آن را دفع کرد. در اوایل قرن هفدهم کره تابع دولت چین شد.

پس از پیروزی ژاپنی‌ها در نخستین جنگ با چین در قرن نوزدهم و در جنگ با روسیه در اوایل قرن بیستم، کره به کلی تحت استیلای ژاپن قرار گرفت.

امپراتور کره خواست با اعزام هیئتی به لاهه، مملکت خود را از زیر نفوذ کشور ژاپن بیرون بیاورد. ولی با کشف این موضوع مجبور به استعفا شد.North-South Korea

در سال 1910 کره رسما به امپراتوری ژاپن ملحق شد. در زمان دومین جنگ چین و ژاپن و جنگ جهانی دوم، پایه‌های نفوذ ژاپن در کره سست شد و نیروهای استقلال طلب کره‌ای در سال 1942 به ژاپن اعلام جنگ دادند.

در فوریه و ژانویه سال 1945 کره به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شد. قسمت شمالی در تصرف روس‌ها و قسمت جنوبی در اشغال امریکایی‌ها بود. مدار 38 نیز به عنوان مرز دو کره تعیین شد.

در سال 1948 تقسیم کره به دو کشور صورت رسمی یافت و دو حکومت کره شمالی و کره جنوبی بر قرار شد. در سال 1950 کره شمالی به کره جنوبی حمله کرد و به این ترتیب جنگ دو کره که آمریکا نیز به طرفداری از کره جنوبی در آن حضور داشت آغاز شد.



در سال 1953 آتش‌بس اعلام شد اما در طی این جنگ خسارات زیادی به هر دو کشور وارد شد.

پس از پایان جنگ، دولت کره شمالی با استفاده از منابع سرشار از این سرزمین دست به اجرای برنامه‌های وسیعی برای صنعتی‌سازی و ترمیم کشور زد. با کمک چینی‌ها و روس‌ها خطوط آهن و کارخانه‌ها از نو ساخته شدند.

سیاست در کره شمالی

رئیس حکومت در این کشور رهبر است که از سال 1994 تاکنون کیم جونگ ایل، این سمت را به عهده داشته است. در سال 2003 اختیارات دیگری هم به او افزوده شد که به این ترتیب رهبر این کشور بالاترین مقام اجرایی نیز هست.

قوه مقننه از یک مجلس قانونگذاری به نام مجلس عالی خلق با 687  کرسی تشکیل شده است که نمایندگان آن برای دوره‌ای پنج ساله با رای مردم انتخاب می‌شوند.

اقتصاد در کره شمالی

تولید ناخالص داخلی در این کشور 40 میلیارد دلاراست. 20 میلیون نفر نیروی کار این کشور را تشکیل می‌دهند.

آمارهای اقتصادی در مورد این کشور چندان دقیق نیست. تخمین زده می‌شود 37 درصد از نیروی کار آن در بخش کشاورزی و بقیه در بخش‌های صنعت و خدمات مشغول به کار باشند.

محصولات صادراتی این کشور شامل مواد معدنی، محصولات ترکیبی فلزی، کالاهای تولیدی که شامل تسلیحات نظامی نیز می‌شود، منسوجات، محصولات کشاورزی و ماهیگیری است که به کشورهای کره جنوبی (32 درصد)، چین (29 درصد) و تایلند (9 درصد) صادر می‌شود.

محصولات وارداتی این کشور شامل مواد نفتی، زغال کک، ماشین‌آلات و تجهیزات، منسوجات و حبوبات است که از کشورهای چین (27 درصد)، کره جنوبی (16 درصد)، تایلند (9 درصد) و روسیه (7 درصد) وارد می‌شود.

مردم کره شمالی

جمعیت این کشور حدود 23 میلیون و 479 هزار نفر یا میانگین سنی 33 سال است. امید به زندگی برای زنان در بدو تولد 75 و برای مردان 69 سال است.

مردم این کشور به طور سنتی پیرو بودا هستند. زبان رسمی در این کشور کره‌ای است.

ارتباطات در کره شمالی

مطبوعات و رادیو و تلویزیون در این کشور تحت نظارت کامل دولت اداره می‌شوند.

کره شمالی در یک نگاه

مساحت 120،540 کیلومتر مربع
جمعیت 23،479،089 نفر
پایتخت پیونگ یانگ
واحد پول ون
دامنه اینترنتی kp.
پیش شماره 850+




دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:کره,کره شمالی,تحقیق و مقاله, :: 15:34 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

آشنایی با تایلند

این کشور از شمال و شرق با لائوس و کامبوج، از جنوب با مالزی و از غرب با میانمار همسایه است. در این کشور همانند دیگر کشورهای منطقه آسیای جنوب شرقی، بارش باران‌های فصلی باعث رویش جنگل‌های بارانی استوایی شده است.

تایلند در گذشته سیام نامیده می‌شد اما در سال ۱۹۴۹ به طور رسمی نام تایلند بر آن نهاده شد. نام تایلند از قوم تای گرفته شده است. تای به معنی آزادی نیز هست.

Thailand Map

سیاست در تایلند

رئیس حکومت در این کشور پادشاه است. نخست وزیر رئیس دولت است که بر اساس قانون اساسی از میان نمایندگان مجلس انتخاب می‌شود.

معمولا پادشاه نخست وزیر را انتخاب می‌کند. دوره نخست‌وزیری چهار ساله است.

شورای ملی این کشور ۱۵۰ کرسی دارد که ۷۶ نماینده آن با رای مردم انتخاب می‌شوند و ۷۴ نماینده را قضات و گروه‌های مستقل بدنه دولت انتخاب می‌کنند. دوره نمایندگی شش ساله است.

مجلس نمایندگان ۴۸۰ کرسی دارد که ۴۰۰ نماینده آن با رای مردم انتخاب می‌شوند و ۸۰ نماینده از میان لیست انتخاباتی احزاب. دوره نمایندگی چهار ساله است.

اقتصاد در تایلند

تولید ناخالص داخلی در این کشور 4/519‌ میلیارد دلار است. ۳۶ میلیون و ۹۰۰ هزار نفر نیروی کار این کشور را تشکیل می‌دهد.

نرخ بیکاری در آن 4/1 درصد است. ۱۰ درصد از جمعیت آن زیر خط فقر زندگی می‌کنند. در سال ۲۰۰۷ نرخ تورم در آن 2/2 درصد بود.

محصولات صادراتی این کشور شامل منسوجات و پاپوش، محصولات دریایی، برنج، الوار، جواهرات، ماشین، کامپیوتر و لوازم الکترونیک است که به کشورهای آمریکا (۱۵ درصد)، ژاپن (۱۲.۶ درصد)، چین (۹ درصد)، سنگاپور (4/6 درصد)، هنگ کنگ (5/5 درصد) و مالزی (1/5درصد) صادر می‌شود.

محصولات وارداتی این کشور شامل کالاهای اساسی، مواد خام و نیمه فرآوری شده، کالاهای مصرفی و سوخت است که از کشورهای ژاپن (9/19 درصد)، چین (6/10 درصد)، آمریکا (5/7 درصد)، مالزی (6/6 درصد)، امارات متحده عربی (5/5 درصد) و سنگاپور (4/4درصد) وارد می‌شود.

مردم تایلند

جمعیت این کشور حدود ۶۵ میلیون و ۴۹۳ هزار نفر با میانگین سنی ۳۳ سال است. امید به زندگی برای زنان ۷۵ و برای مردان ۷۰ سال است.

۷۵ درصد از جمعیت آن از نژاد تای هستند. ۹۷ درصد از مردم بودایی و 6/4 درصد مسلمان هستند. زبان رسمی این کشور تایلندی است و انگلیسی به عنوان زبان دوم به کار می‌رود.

تایلند در یک نگاه

احت ۵۱۴،۰۰۰ کیلومتر مربع
جمعیت ۶۵،۴۹۳،۲۹۸ نفر
پایتخت بانکوک
واحد پول بات
دامنه اینترنتی th.
پیش شماره ۶۶+




دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:تایلند,تحقیق و مقاله, :: 15:26 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

آشنایی با مغولستان

این کشور از شمال با روسیه و از جنوب با چین همسایه است. اولان‌باتور، پایتخت این کشور،سردترین پایتخت‌ها در میان کشورهای جهان است. این شهر نزدیک به ۳۸ درصد از جمعیت مغولستان را در خود جای داده است.

نخستین مردمانی که از مغولستان برخاستند و کشورهای دیگر را به ویرانی کشیدند هون‌ها به رهبری آتیلا بودند. مغول‌ها بیش از هر کشوری به چین دست درازی می‌‌کردند و امپراتوران چین برای آسایش از دست آنها بود که دیوار چین را ساختند.

بزرگ‌ترین رهبر تاریخی مغول‌ها چنگیزخان بود که توانست قبیله‌های مغول را یکپارچه کند. اکثر مناطق در این کشور تابستان‌ها هوای گرم و در زمستان‌ها هوای بسیار سرد دارد.

مردم این کشور به سوارکاری و رزم علاقه زیادی دارند. ذخایر زیرزمینی آن نفت، سنگ آهن طلا، مس و روی است.

این کشور تا سال ۱۹۹۰ زیر نظر شوروی سابق سیاست‌های خود را جهت‌دهی می‌کرد. دموکراسی و خصوصی‌سازی پس از فروپاشی شوروی سابق وارد کتاب لغات این کشور شد.

سیاست در مغولستان

در این کشور رئیس جمهور رئیس حکومت است که از میان کاندیداهای احزاب معرفی و با رای مردم برای دوره‌ای چهار ساله انتخاب می‌شود.

نخست وزیر رئیس دولت است که معمولا رئیس حزب اکثریت کشور است و مجلس او را انتخاب می‌کند.

مجلس این کشور ۷۶ کرسی دارد. نمایندگان این مجلس با رای مردم برای دوره‌ای چهار ساله انتخاب می‌شوند.

اقتصاد در مغولستان

تولید ناخالص داخلی این کشور 448/8میلیارد دلار است. یک میلیون و ۴۲ هزار نفر، نیروی کار این کشور را تشکیل می‌دهند.

نرخ بیکاری در آن سه درصد است. 1/36 درصد از مردم زیر خط فقر زندگی می‌کنند. در سال ۲۰۰۷ نرخ تورم در این کشور 1/15درصد بود.

هرچند نرخ تورم در این کشور بالا است و بخش زیادی از مردم زیر خط فقر زندگی می‌کنند اما این کشور در سال ۲۰۰۷ رشد اقتصادی 9/9 درصدی را تجربه کرد که می‌تواند نشان‌دهنده آینده‌ای بهتر برای مردم آن باشد.

محصولات صادراتی این کشور شامل مس، پوشاک، احشام، کشمیر، پشم و سنگ‌های غیرآهنی است که به کشورهای چین (7/71درصد)، کانادا (7/11 درصد) و آمریکا (3/7درصد) صادر می‌شود.

محصولات وارداتی این کشور شامل ماشین‌آلات و تجهیزات، سوخت، اتوموبیل، مواد غذایی، کالاهای مصرفی صنعتی،‌مواد شیمیایی، مصالح ساختمانی، شکر و چای است که از کشورهای روسیه (۲۹.۷ درصد)، چین (۲۹.۴ درصد) و ژاپن (۱۱.۹ درصد) وارد می‌شود.

مردم مغولستان

جمعیت این کشور دو میلیون و ۹۹۶ هزار نفر با میانگین سنی ۲۵ سال است. امید به زندگی برای زنان ۷۰ و برای مردان ۶۴ سال است.

زبان رسمی مغولستان مغولی است. ۵۰ درصد از مردم بودایی، ۶ درصد مسیحی و ۴ درصد مسلمان هستند.

مغولستان در یک نگاه

مساحت ۱،۵۶۴،۱۱۶ کیلومتر مربع
جمعیت ۲،۹۹۶،۰۸۱ نفر
پایتخت اولان‌باتور
واحد پول تاگریک
دامنه اینترنتی mn.
پیش شماره ۹۷۶+




دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:, :: 15:20 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

اشنایی با ویتنام

این کشور شمال با چین، از شمال غرب با لائوس و از جنوب غرب با کامبوج همسایه است. در جنوب این کشور دریای جنوبی چین قرار دارد.

در قرن ۱۹ فرانسه ویتنام را مستعمره خود کرد. ویتنام طی جنگ جهانی دوم به اشغال ژاپن درآمد. پس از جنگ دوباره فرانسه زمام امور را در ویتنام به دست گرفت اما تنها اندکی پس از آن در سال ۱۹۴۵، ویتنام استقلال خود را به دست آورد.

پس از استقلال ویتنام به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم و نظام کمونیستی در شمال و نظام غیرکمونیستی در جنوب این کشور حاکم شد.

vietnam map

در سال ۱۹۶۵ آمریکا با فرستادن نیروهایی به ویتنام جنوبی به یاری جنوبی‌ها برای مقابله با شمالی‌ها شتافت. کمکی که به جنگ مشهور ویتنام منجر شد.

این جنگ ضررهای زیادی به آمریکایی‌ها وارد کرد و سرانجام در سال ۱۹۷۳ خاتمه یافت. در سال ۱۹۷۵ حکومت ویتنام جنوبی سرانجام سرنگون شد و در ویتنام حکومت کمونیستی برقرار شد.

ویتنام در سال ۱۹۷۹ به کامبوج حمله و آن را اشغال کرد. کامبوج با کمک چین موفق شد ویتنام را از خاک خود عقب براند. ویتنام عضو آ.سه.آن است.

سیاست در ویتنام

رئیس جمهور در این کشور رئیس حکومت است. او با رای شورای ملی از میان اعضای این شورا برای دوره‌ای پنج ساله انتخاب می‌شود.

رئیس دولت نخست وزیر است که رئیس جمهور او را از میان اعضای شورای ملی انتخاب می‌کند. کابینه را هم رئیس جمهور از میان پیشنهادات نخست وزیر برمی‌گزیند.

شورای ملی این کشور که وظیفه قانونگذاری را نیز به عهده دارد، ۵۰۰ کرسی دارد که اعضای آن با رای مردم برای دوره‌ای پنج ساله انتخاب می‌شوند.

اقتصاد در ویتنام

تولید ناخالص داخلی در این کشور 4/221 میلیارد دلار است. ۴۶ میلیون و ۴۲۰ هزار نفر نیروی کار این کشور را تشکیل می‌دهند. رشد تولید ناخالص داخلی ویتنام در سال ۲۰۰۷ میلادی 5/8 درصد بود.

نرخ بیکاری در این کشور 3/5درصد است. 8/14 درصد از مردم زیر خط فقر زندگی می‌کنند. در سال ۲۰۰۷ نرخ تورم در ویتنام ۸.۳ درصد بود.

محصولات صادراتی این کشور شامل نفت خام، محصولات دریایی، برنج، قهوه، الوار، چای، پوشاک و کفش است که به کشورهای آمریکا (۲۱.۲ درصد)، ژاپن (۱۲.۳ درصد)، استرالیا (۹.۴ درصد)، چین (۵.۷ درصد) و آلمان (۴.۵ درصد) صادر می‌شود.

محصولات وارداتی این کشور شامل ماشین‌آلات و تجهیزات، محصولات پتروشیمی، کود، مواد آلومینیومی، پنبه، سیمان و موتورسیکلت است که از کشورهای چین (6/17 درصد)، سنگاپور (9/12 درصد)، تایوان (5/11 درصد)، ژاپن (8/9 درصد)، کره جنوبی (4/8 درصد)، تایلند (3/7 درصد) و مالزی (2/4درصد) وارد می‌شود.

مردم ویتنام

جمعیت این کشور حدود ۸۶ میلیون و ۱۱۷ هزار نفر با میانگین سنی ۲۷ سال است. امید به زندگی برای زنان ۷۴ و برای مردان ۶۹ سال است.

 

ویتنام در یک نگاه

مساحت ۳۲۹،۵۶۰ کیلومتر مربع
جمعیت ۸۶،۱۱۶،۵۵۹ نفر
پایتخت هانوی
واحد پول

دونگ

دامنه اینترنتی vn.
پیش شماره ۸۴+




دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:ویتنام,تحقیق و مقاله, :: 15:11 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

آشنایی با تاجیکستان

تاجیکستان از جنوب با افغانستان، از غرب با ازبکستان، از شمال با قرقیزستان و از شرق با چین همسایه است. اغلب جمعیت این کشور را تاجیک‌ها تشکیل می‌دهند که اشتراک فرهنگی زیادی با ایرانی‌ها دارند.

پس از انقلاب اکتبر، در سال ۱۹۲۸، جمهوری سوسیالیستی شوروی تاجیکستان (جزئی از اتحاد جماهیر شوروی) تشکیل شد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در سال ۱۹۹۱ تاجیکستان به استقلال دست یافت.

در اوایل سال 1992 میلادی جنگ داخلی پنج ساله بین دولت تحت حمایت مسکو و مخالفان اسلامگرا، به رهبری عبدالله نوری، در گرفت. در این جنگ، بیش از ۵۰ هزار نفر کشته و بیش از ۷۰۰ هزار نفر بی‌خانمان شدند. در سال ۱۹۹۷ با وساطت سازمان ملل متحد، عهدنامه صلح به امضای دو طرف رسید.

کشور تاجیکستان دارای سه استان و یک منطقه خودمختار است: «استان ختلان به مرکزیت قُرغان‌تپه، استان سغد به مرکزیت خجند، استان قراتگین به مرکزیت کافرنهان، منطقه خودمختار کوهستان بدخشان به مرکزیت خاروغ.»

65 درصد از جمعیت این کشور تاجیک هستند، 3/25درصد ازبک و 1/1 درصد روس. اقلیت‌های کوچک دیگری از قبیل اوکراینی‌ها، چینی‌ها، کره‌ای‌ها، تاتارها و غیره نیز در تاجیکستان وجود دارند که 6/2٪ از جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند. دین اکثریت مردم اسلام است.

سیاست در تاجیکستان

امام‌علی رحمان از سال ۱۹۹۲ پس از استعفای اجباری رحمان نبی، نخستین رهبر این کشور پس از استقلال از اتحاد جماهیر شوروی سابق، به مقام ریاست شورای عالی تاجیکستان منصوب شد.

در سال ۱۹۹۴، رحمان به مقام ریاست جمهوری انتخاب شد. پس از اتمام دوره پنج ساله‌ او مجدداً در سال ۱۹۹۹ به مدت هفت سال دیگر به این مقام برگزیده شد.

آخرین انتخابات در تاجیکستان در سال 2005 میلادی برگزار شد که ناظران بین‌المللی مدعی بودند در آن تقلب صورت گرفته است. به همین دلیل انتخابات دیگری در نوامبر سال 2006 میلادی برگزار شد که احزاب اصلی مخالف دولت آن را تحریم کردند.

تاجیکستان یکی از معدود کشورهای منطقه آسیای مرکزی است که احزاب مخالف فعال و رسمی دارد که هم در مجلس فعال هستند و هم در دولت.

اقتصاد در تاجیکستان

تولید ناخالص داخلی تاجیکستان در میان کشورهای آسیای مرکزی از همه کمتر است. کوهستانی بودن آن سبب شده تنها هفت درصد از خاک آن قابل استفاده باشد. پنبه مهمترین محصول کشاورزی آن است.

این کشور از تنوع مواد معدنی برخوردار است اما مقادیر آنها اندک است. در حال حاضر تقریبا دو سوم جمعیت آن در فقر به سر می‌برند. تولید ناخالص داخلی این کشور در سال 2006 میلادی 521/9میلیارد دلار بود.

نرخ بیکاری در این کشور 12 درصد است و 64 درصد از مردم آن زیر خط فقر زندگی می‌کنند. نرخ تورم در تاجیکستان در سال 2006 میلادی 9/11درصد بود.

این کشور منابع اندکی از نفت دارد و روزانه8/252بشکه نفت تولید می‌کند.

شرکای صادرات تاجیکستان که به آلومینیوم، برق، پنبه، میوه، سبزیجات محدود می‌شود کشورهای هلند (7/40 درصد)، ترکیه (7/31 درصد)، ایران (4/5 درصد)، ازبکستان (8/4درصد) و روسیه (7/4 درصد) است.

واردات به تاجیکستان بیشتر از کشورهای روسیه (6/24 درصد)، قزاقستان (8/10 درصد)، ازبکستان (2/10درصد)، چین (6/8 درصد) و آذربایجان (8 درصد) است.

ارتباطات در تاجیکستان

در این کشور شش ایستگاه تلویزیونی برنامه پخش می‌کنند.

تاجیکستان در یک نگاه

مساحت 143،100 کیلومتر مربع
پایتخت دوشنبه
جمعیت 7،076،598 نفر
زبان تاجیکی
واحد پول سامانی
دامنه اینترنتی tj.
پیش شماره 992+




دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:تاجیکستان,تحقیق و مقاله, :: 14:59 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی